| ||
|
معرفی کتاب صد سال تنهاییاثر گابریل گارسیا مارکز
گابریل گارسیا ماکز با نام کامل گابریل خوزه گارسیا مارکز نویسنده و روزنامه نگار اهل کشور کلمبیا در سال ۱۹۲۷ متولد شد و پدربزرگ و مادربزرگش او را در شهر فقیر آراکاتاکا در شمال کلمبیا بزرگ کردند. او یکی از مشهورترین نویسندههای رمان در جهان به حساب میآید و در اولین کتاب خاطراتش با عنوان “زندهام که روایت کنم” نوشته است که دوران کودکیاش سرچشمه الهام تمام داستانهای وی بوده است. گابریل گارسیا مارکز در سال ۱۹۴۱ اولین نوشتههایش را در روزنامهای به نام Juventude که مخصوص شاگردان دبیرستانی بود، منتشر کرد و در سال ۱۹۴۷ به تحصیل رشته حقوق در دانشگاه بوگوتا پرداخت و همزمان با روزنامه آزادیخواه الاسپکتادور به همکاری پرداخت ولی پس از مدت کوتاهی دانشگاه و حقوق را رها کرد. او ابتدا با کمک از تکههای اخبار از مطبوعات داستانهای خود را مینگاشت و شاید همین شروع تاثیر شگرفی در تمام آثار او داشته است. گارسیا مارکز که به شدت تحت تاثیر ویلیام فالکنر، نویسنده آمریکایی، بود، نخستین کتاب خود را در ۲۳ سالگی منتشر کرد که از سوی منتقدان با واکنش مثبتی روبرو شد. او در سال ۱۹۵۴ به عنوان خبرنگار الاسپکتادور به رم و در سال ۱۹۵۵ پس از بسته شدن روزنامهاش به پاریس رفت. در سفری کوتاه به کلمبیا در سال ۱۹۵۸ با نامزدش مرسدس بارکاپاردو در سیزده سالگی تقاضای ازدواج کرد و بیش از نیم قرن با یکدیگر زندگی کردند و بخش اعظم این سالها را در مکزیک گذراندند. در سالهای بین ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۱ به چند کشور بلوک شرق و اروپایی سفر کرد و در سال ۱۹۶۱ برای زندگی به مکزیک رفت. گابریل گارسیا مارکز در سال ۱۹۶۵ شروع به نوشتن رمان صد سال تنهایی نمود و آن را در سال ۱۹۶۷ به پایان رساند. صد سال تنهایی در بوینس آیرس منتشر شد و به موفقیتی بزرگ و چشمگیر رسید و به عقیده اکثر منتقدان، شاهکار او به شمار میرود. گابریل گارسیا مارکز در سال ۱۹۸۲ برای این رمان، برنده جایزه نوبل ادبیات بوده است. ایده اولیه برای نوشتن نخستین فصل کتاب صد سال تنهایی در سال ۱۹۶۵ وقتی که مشغول رانندگی به سمت آکاپولکو در مکزیک بود، به ذهنش رسید. تمام نسخههای چاپ اول صد سال تنهایی به زبان اسپانیایی در همان هفته اول کاملاً به فروش رفت. در ۳۰ سالی که از نخستین چاپ این کتاب گذشت، بیش از ۳۰ میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته و به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده است. گابریل گارسیا مارکز در سال ۱۹۷۰ کتاب “سرگذشت یک غریق” را در بارسلون چاپ کرد و در همان سال به وی پیشنهاد سفارت (کنسولگری) کلمبیا در اسپانیا داده شد ولی او این پیشنهاد را رد کرد و یک سفر طولانی به مدت ۲ سال را در کشورهای کارائیب آغاز نمود و در طول این مدت کتاب داستان باورنکردنی و غمانگیز “ارندیرای سادهدل و مادربزرگ سنگدلاش” را نوشت که جایزه رومولوگایه گوس بهترین رمان را بدست آورد. گابریل گارسیا سپس دوباره به اسپانیا برگشت تا روی دیکتاتوری فرانکو از نزدیک مطالعه کند که حاصل این تجربه رمان “پاییز پدرسالار” بود. گابریل گارسیا ماکز در اوایل دهه ۸۰ به کلمبیا برگشت ولی با تهدید ارتش کلمبیا دوباره به همراه همسر و دو فرزندش برای زندگی به مکزیک رفت. او در سال ۱۹۹۹ رسماً مرد سال آمریکای لاتین شناخته شد و در سال ۲۰۰۰ مردم کلمبیا با ارسال طومارهایی خواستار پذیرش ریاست جمهوری کلمبیا توسط مارکز بودند که وی نپذیرفت. مارکز یکی از نویسندگان پیشگام سبک ادبی رئالیسم جادویی بود، اگرچه تمام آثارش را نمیتوان در این سبک طبقهبندی کرد. پزشکان در سال ۲۰۱۲ اعلام کردند که مارکز به بیماری آلزایمر مبتلا شده است. به مرور خلاقیت و توان نویسندگی گابریل گارسیا ماکز رو به کاهش گذاشت. گابریل گارسیا برای نوشتن کتاب “خاطرات روسپیان غمگین من”، چاپ ۲۰۰۴ حدود ده سال وقت صرف کرد و در ژانویه ۲۰۰۶ اعلام کرد که دیگر تمایل به نوشتن را از دست داده است. میراث او مجموعه بزرگی از کتابهای داستانی و غیرداستانی است که با پیوند دادن افسانه و تاریخ در آن هر چیز ممکن و باورکردنی مینماید. گابریل گارسیا مارکز در سال ۱۹۸۲ جایزه ادبی نوبل را دریافت کرد و بنیاد نوبل در بیانه خود او را «شعبده باز کلام و بصیرت» توصیف کرد. تمام داستانهای وی به نثری نوشته شدهاند که از نظر رنگارنگی و جاذبه غریبشان فقط میتوان آنها را با کارناوالهای آمریکای جنوبی مقایسه کرد. از آثار گابریل گارسیا ماکز به خاطر نثر غنی آن در منتقل کردن تخیلات سرشار نویسنده به خواننده ستایش شده است. اما برخی از منتقدان، آثار ماکز را اغراقی آگاهانه و توسل به افسانه و مارواء طبیعت برای گریز از ناآرامی و خشونتهای جاری در کلمبیای آن دوران میدانند. ناآرامی و خشونتهای سیاسی، خانواده به عنوان یک عنصر وحدت بخش، ترکیب آن با شور مذهبی و باور به فراطبیعت روی هم رفته سبک ادبی شاخص گابریل گارسیا مارکز را به هم بافتهاند. آثار گابریل گارسیا ماکز نظیر پدرسالار و یا ژنرال در هزارتوی خود به خوبی تقویت انگیزههای سیاسی او در واکنش به تشدید خشونت در کشورش کلمبیا را نشان میدهند. گفته شده این رمان بزرگ، کتاب صد سال تنهایی، تلاشی برای به تصویر کشیدن هر آنچه است که در کودکی گارسیا مارکز روی او تأثیر گذاشته است. این اثر، «کتاب پیدایش معاصر»، «بهترین بعد از کتاب دن کیشوت (به گفته ی پابلو نرودا) و حتی با استانداردهای بالای عصر افزایش جمعیت، «اثری منحصر به فرد» نامیده شده است. در این رمان به شرح زندگی شش نسل خانواده بوئندیا پرداخته شدهاست که نسل اول آنها در دهکدهای به نام ماکوندو ساکن میشود. ناپدید شدن و مرگ بعضی از شخصیتهای داستان به جادویی شدن روایتها میافزاید. صعود رمدیوس به آسمان، درست مقابل چشم دیگران، کشته شدن همه پسران سرهنگ آئورلیانو بوئندیا که از زنان در جبهه جنگ به وجود آمدهاند، توسط افراد ناشناس از طریق هدف گلوله قرار دادن پیشانی آنها که علامت صلیب داشته و طعمه مورچهها شدن آئورلیانو نوزاد تازه به دنیا آمده آمارانتا اورسولا از این موارد است. به اعتقاد بسیاری او در این کتاب سبک رئالیسم جادویی را ابداع کردهاست. داستانی که در آن همهٔ فضاها و شخصیتها واقعی و حتی گاهی حقیقی هستند، اما ماجرای داستان مطابق روابط علّی و معلولی شناخته شدهٔ دنیای ما پیش نمیروند. گابریل گارسیا مارکز در کتاب صد سال تنهایی، جوانبی را شرح می دهد که اغلب توسط تاریخ مکتوب نادیده گرفته می شوند؛ مسائلی مثل نسل کشی های جنون آمیز، خرافات و اغراق در احساسات که در نتیجه اساس داستان را دور از روایت منطقی مستند در کتاب های تاریخی بنا می کند و سمت روایتی می رود که بر تجربه ی زندگی خارق العاده ی مردم عادی متمرکز است این کتاب چندین بار توسط مترجمان گوناگون به فارسی ترجمه شدهاست که عموماً از روی ترجمه انگلیسی به فارسی برگردانده شدهاند. ترجمه بهمن فرزانه نخستین ترجمه این اثر به فارسی است که سالها به عنوان بهترین ترجمه معرفی میشد. ولی بعدها مقالات انتقادی نسبتاً تندی علیه این ترجمه و چند ترجمه دیگر چاپ و منتشر شد گابریل گارسیا مارکز، در روز پنجشنبه ۱۷ آوریل ۲۰۱۴ (۲۸ فروردین ۱۳۹۳)، در ۸۷ سالگی، در مکزیکو سیتی درگذشت. دو سال پیش از مرگ، برادر گابریل گارسیا مارکز اعلام کرد که او از بیماری فراموشی (دمانس) رنج میبرد و دیگر نمینویسد. جسد گابریل گارسیا ماکز فردای آن روز در روز آدینه در مکزیکوسیتی سوزانده شد و بخشی از خاکستر جسد وی به کلمبیا زادگاهش منتقل شد. نظرات شما عزیزان: [ سه شنبه 28 بهمن 1399
] [ 15:32 ] [ شکوهی ] |
|
[ طراحي : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin.ir ] |