48 دانستی جالب درباره "آلبرت انیشتین" (بخش دوم)



نويسندگان
جدیدترین مطالب
لینک های روزانه

 

25) انیشتین عاشق پیپ کشیدن بود!

او عاشق کشیدن پیپ بود. او همیشه فکر می کرد که کشیدن پیپ به او کمک می کند تا آرامش خودش را حفظ کند و همچنین به او کمک می کند تا بتواند قضاوت های شخصیش را بهتر انجام دهد. البته به توصیه دکترش، کشیدن پیپ را ترک کرد ولی عادت گذاشتن این پیپ ها در دهانش را ترک نکرد! او همیشه پیپ خالی را در دهانش می گذاشت و آن را می جوید!

26) او نمی دانست چطور شنا کند!

انیشتین همیشه دوست داشت تا دریانوردی کند. او برای خودش یک قایق خریده بود که نام آن را "تینف" گذاشته بود. تینف یک نام عبری است که به معنی "بی ارزش" می باشد. علت این نامگذاری این بود که او فکر می کرد که توانایی هایش در زمینه قایقرانی و دریانوردی نیز مانند نامی که برای قایقش انتخاب کرده بود بسیار کم ارزش و سطح پایین هستند! نکته جالب اینجاست که نه تنها در قایق رانی فرد ماهری نبود؛ بلکه حتی نمی دانست که چگونه شنا کند!

27) انیشتین برای نظریه نسبیت جایزه نوبل نگرفت!

او هرگز برای بهترین کارش (که کار کردن بر روی نظریه نسبیت بود) جایزه نوبل نگرفت. البته در سال 1921 این جایزه را برای کارهایش در زمینه اثرات فوتوالکتریک دریافت کرد.

28) در پنج سالگی از طریق یک قطب نما با فیزیک آشنا شد!

یک روز وقتی که انیشتین تنها پنج سال سن داشت و مریض بود و در تختخواب افتاده بود؛ پدرش یک قطب نما برای او خرید تا با او بازی کند. نیرویی که باعث می شد که این میخ ها در قطب نما به این طرف و آن طرف حرکت کنند؛ باعث شد تا جرقه های علاقه به فیزیک در او ایجاد شود.

29) تصاویر انیشتین در حالی که زبانش را بیرون آورده بود با قیمت 74324 دلار به حراج گذاشته شدند!

در روز تولد هفتاد و دو سالگیش، گروهی از عکاسان او را محاصره کردند تا از او عکس هایی بگیرند. او که از اینکه لبخندهای تصنعی بزند خسته شده بود؛ به جای این کار زبانش را بیرون آورد و به سمت عکاسان خیره شد. 9 تصویر به این شیوه از او گرفته شد. او تمام این تصاویر را که به این شکل از او گرفته شده بود برای عکاسان امضا کرد. بعدها این تصاویر با قیمت 74324 دلار به حراج گذاشته شدند!

30) انیشتین یک دختر به نام لسرل داشت که حاصل رابطه پنهانی او بود

هنگامی که انیشتین تنها 22 سال سن داشت؛ دختر او که حاصل رابطه پنهانی او با دوست دخترش بود به دنیا آمد. نام این دختر را لسرل گذاشتند. متاسفانه برای این دختر شناسنامه مناسبی نگرفتند. تا به امروز هنوز هم معلوم نیست که سرنوشت این دختر چه شده است؟

31) شکل مغز انیشتین با شکل یک مغز معمولی اندکی متفاوت بود

مغز انیشتین نسبت به یک مغز معمولی کمی کوچکتر بود. ولی شکل کلی مغز او به شکلی بود که لبه های کناری آن نسبت به لبه های کناری مغز یک انسان معمولی به میزان 15 درصد پهن تر بودند. این بخش های مغز مرتبط با توانایی های انسان در زمینه تجزیه و تحلیل ریاضیات می شود. همچنین افرادی که این بخش از مغزشان پهن تر است افرادی هستند که دارای هوشیاری بیشتری هم از نظر بصری و هم از نظر درک فضایی دارند. محققان بر این باورند که به همین دلیل است که انیشتین توانسته است به این شیوه در علم پیشرفت کند.

32) انیشتین هرگز یاد نگرفت که چطور رانندگی کند!

انیشتین هرگز برای خودش ماشین نداشت و هرگز یاد نگرفت که چطور راندگی کند. در مواقعی که نیاز بود جایی برود که باید با ماشین به آن جا می رفت؛ راننده مخصوصی داشت که او را تا آنجا می رساند و بعضی اوقات هم دوستانش او را تا آن جا می رساندند.

33) پلیس FBI سال ها برای انیشتین پرونده سازی می کرد

در دسامبر سال 1932، FBI شروع به نگهداری پرونده های مرتبط با آلبرت انیشتین کرد. آنها به این دلیل برای او پرونده تشکیل می دادند که از وجود او احساس خطر می کردند و شدیدا به او مشکوک بوند. اسناد زیادی در رابطه با انیشتین جمع آوری شد . این پرونده روز به روز بزرگتر و بزرگتر شد تا اینکه هنگامی که آلبرت انیشتین فوت کرد، حجم پرونده ای که درباره او جمع کرده بودند به میزان 1427 صفحه رسیده بود! رئیس FBI در آن زمان (که فردی به نام جی. ادگار هوور بود) شدیدا نسبت به انیشتین مضنون بود! او بر این اعتقاد بود که انیشتین یک فرد بسیار رادیکال و حتی یک کومونیست است!

34) انیشتین یک رابطه عاطفی با یک جاسوس روسیه در زمان جنگ جهانی برقرار کرد

در سال های آخر جنگ جهانی دوم، آلبرت انیشتین (که در آن زمان مجرد بود) نسبت به یکی از دانشمندان همکارش به نام "مارگاریتا کونکوا" علاقه پیدا کرد. مارگاریتا کونکوا در حقیقت یک جاسوس روسی بود که در عین حال زنی دانشمند هم بود و در زمان جنگ برای روسیه جاسوسی می کرد. البته در این زمان این زن شوهر داشت و زمانی که جنگ جهانی دوم تمام شد این زن به همراه شوهرش دوباره به کشور زادگاهشان و شهر موسکو بازگشتند. ظاهرا ماموریت کونکوا این بود که درباره "اثراتی" که برنامه های هسته ای آمریکا می تواند بر روی جهان داشته باشد تحقیق کند. روس ها به او ماموریت داده بودند که خودش را به مدیر پروژه منهتن یعنی "رابرت جی. اوپنهایمر" نزدیک کند و در باره این پروژه اطلاعاتی کسب کند. البته کونکوا خیلی در کارش در نزدیک شدن به اوپنهایمر موفق نشد!

35) هیچ کس نمی داند انیشتین در آخرین دقایق عمرش چه گفته است!

هنگامی که انیشتین در بستر مرگ قرار داشت؛ آخرین لغاتش زندگیش را به یکی از پرستارانی که در آن زمان در بالای سرش بود گفت. متاسفانه کلماتی که او در واپسین دقایق زندگیش می گفت به زبان آلمانی بیان شدند و از آن جایی که این پرستار نمی توانست به زبان آلمانی صحبت کند نفهمید که او در آخرین دقایق زندگیش چه می گوید.

36) نود و نهمین عنصر جدول تناوبی به افتخار آلبرت انیشتین، "انیشتینیم" نام دارد

به پاس تلاش هایی که انیشتین در علم شیمی و فیزیک کرد؛ یکی از عناصر جدول تناوبی را (نود و نهمین عنصر جدول تناوبی) به افتخار او، عنصر "انیشتینیم" نام نهادند. البته باید دانست که او هیچ ارتباطی با این عنصر ندارد وهیچ تلاشی برای کشف کردن این عنصر در جدول تناوبی نکرده است!

37) در طراحی چشمان شخصیت "یودا" در سری فیلم های جنگ ستارگان از طرح چشمان آلبرت انیشتین استفاده شده است

شخصیت "یودا" یکی از شخصیت های محبوب سری فیلم های جنگ ستارگان است. در طراحی این شخصیت از چهره آلبرت انیشتین استفاده شده است! در حقیقت طراحی چشمان این عروسک از روی طراحی چشمان این دانشمند برجسته الهام گرفته شده است. علت این الهام گیری در طراحی این بوده است که به نگاه یودا یک حالت هوشمندانه و آگاهانه ای داده شود.

38) انیشتین فعالیت های ضد نژادپرستانه داشت

در زمانی که انیشتین در آن زندگی می کرد در کشور آمریکا تبعیض های نژادی بسیار زیادی وجود داشت. در حقیقت در آن زمان افراد سفیدپوست نسبت به افراد رنگین پوست از حقوق بالاتری برخوردار بودند. هنگامی که انیشتین به ایالات متحده آمریکا رفت، به عضویت NAACP درآمد. NAACP مخفف کلمه (National Association for the Advancement of Colored People است که به معنی "انجمن ملی برای احقاق حق به افراد رنگین پوست" می باشد. انیشتین بعد از پیوستن به این انجمن سعی کرد تا در آن حضور فعالانه ای داشته باشد و همچنین با شجاعت و شهامت تصمیم گرفت تا بر علیه تبعیض های نژادی که در آن زمان در ایالات متحده آمریکا وجود داشت مبارزه کند.

39) او متعهد شد بخشی از درآمد حاصل از جایزه نوبلش را به عنوان هزینه قرارداد طلاق به همسر اولش بپردازد!

هنگامی که انیشتین می خواست از همسر اولش جدا شود، با او قرارداد جالبی امضا کرد! او در آن زمان انتظار داشت که در آینده ای نه چندان دور جایزه نوبل را از آن خود کند. بنابراین به او قول داد که بخش مشخصی از این جایزه را به عنوان مبلغی که قرار بود برای جدا شدن از او پرداخت کند بدهد. و سه سال بعد پیش بینی های او درست از آب درآمد و جایزه نوبل را از آن خود کرد. سپس مبلغ مورد نظر را به همسر سابقش پرداخت کرد!

40) گربه انیشتین هر بار که باران می آمد افسرده می شد!

انیشتین یک گربه ای داشت که نامش را "ببر" گذاشته بود. گربه انیشتین هر وقت باران می آمد افسرده می شود. او خیلی به این گربه علاقه داشت بنابراین هر بار که باران می آمد به دلیل اینکه گربه اش افسرده می شد خودش هم افسرده می شد. افرادی که در کنار او بودند به خاطر می آورند که به هنگام باران به کنار گربه اش می نشست و او را نوازش می کرد و می گفت: "عزیزم می دانم که مشکلت چیست ولی نمی دانم که چطور باید بارش باران را قطع کنم!"

41) انیشتین روزی در یکی از سخنرانی های تاریخیش در دانشگاه هبرو گفت: "امروز بزرگترین روز زندگی من است!"

در سال 1923، پروفسور آلبرت انیشتین به اورشلیم مسافرت کرد تا اولین سخنرانی علمی خودش را در دانشگاه هبرو در آن جا ارایه کند. او قبلا برای این دانشگاه بودجه های کمکی فرستاده بود. سخنرانی او در دانشگاه هبرو در چند مرحله انجام شد. در یکی از مراحل سخنرانی، او گفت که "فکر می کنم که امروز بزرگترین روز زندگی من است!"

42) افراد زیادی به او نامه می نوشتند و از او توصیه می خواستند

از آن جایی که انیشتین فردی بسیار مشهور بود و در زمان حیاتش تبدیل به یکی از بزرگترین دانشمندان تاریخ شده بود؛ بنابراین عده زیادی از افرادی که می خواستند راه او را بروند برایش نامه می فرستادند و از او درخواست می کردند تا آنها را در این راه راهنمایی کند. یک روز یک دختر کوچک از کشور آفریقای جنوبی به او نامه نوشت و در این نامه نوشت که می خواهد یک دانشمند شود و از او خواست تا توصیه ای به او بکند. او در این نامه نوشته بود که "من از دختربچه بودن دست می کشم تا یک دانشمند بزرگ شوم!" انیشتین هم در پاسخ به این نامه نوشت:" سعی کن همیشه اول خودت باشی چون در صورتی که اول خودت باشی نمی توانی دانشمند شوی!"

43) او می توانست بیشتر عمر کند!

دو روز قبل از اینکه او از دنیا برود، دکترها پیشنهاد دادند که بهتر است عمل جراحی انجام دهد. آنها گفتند که در صورتی که عمل جراحی انجام دهد می تواند مدت بیشتری زندگی کند. او با این کار مخالفت کرد چرا که بر این عقیده بود که اضافه کردن عمرش "بی مزه" است!

44) همسر انیشتین نامه های هواداران او را نگهداری می کرد

آلبرت انیشتین فردی محبوب بود و هواداران زیادی داشت. عده زیادی از هوادارانش برای او نامه می فرستادند و از آن جایی که تعداد این نامه ها خیلی زیاد بود و نگهداری این نامه ها خیلی سخت بود و خود انیشتین به دلیل مشغله زیاد فکری نمی توانست این نامه ها را نگه دارد؛ همسر پروفسور انیشتین نامه هایی را که هوادارانش برای او می فرستادند نگه داری می کرد. او همچنین به ازای هر امضایی که انیشتین می کرد 1 دلار و به ازای هر تصویری که از او می گرفتند 5 دلار دریافت می کرد. البته این پولها را برای مقاصد خیرخواهانه صرف می کردند.

45) انیشتین در زمان آلمان های نازی از یهودیان در مقابل نازی ها دفاع می کرد

انیشتین در دروانی که رژیم آلمان نازی بر کشور آلمان حکمفرمایی می کرد؛ پیوسته نامه هایی را به رئیس جمهورها، نخست وزیرها و دیگر رهبرانی سیاسی می نوشت و همیشه از آنها می خواست تا دانشمندان آلمانی-یهودی تبار که به دلایل مختلفی بیکار بودند و یا محققان آلمانی-یهودی تباری که تازه فارغ التحصیل شده بودند و هنوز جایی استخدام نشده بودند را استخدام کنند. او همچنین از یهودیان در مقابل آلمانی ها دفاع می کرد به گونه ای که نامه های او باعث شدند تا تقریبا 1000 یهودی از کشته شدن توسط رژیم نازی ها جان سالم به در ببرند.

46) زمانی نام آلبرت انیشتین در یکی از مجله های آلمان نازی در لیست "دشمنان" قرار گرفت!

یک مجله نازی که در آلمان منتشر می شد، روزگاری لیستی از افرادی که در آن زمان به نظر نازی ها دشمنان آلمانی ها بودند به چاپ رساند. جالب اینجاست که در آن زمان آلبرت انیشتین یکی یکی از افرادی بود که در این لیست قرار گرفته بود! در کنار نام آلبرت انیشتین نوشته بودند: "هنوز اعدام نشده!" حتی در این مجله برای سر آلبرت انیشتین مبلغ 5000 دلار جایزه تعیین شده بود!

47) انیشتین یک پناهجو بود!

بعد از اینکه هیتلر در آلمان قدرت را به دست گرفت؛ انیشتین احساس کرد که جانش در خطر است! بنابراین از کشور آلمان فرار کرد. او در ابتدا به کشور بلغارستان رفت و مدتی در آن جا ماند. سپس به انگلستان رفت و ارتش انگلستان از او حمایت کرد و در طول اقامتش در این کشور از او مراقبت های نظامی به عمل آمد و این مراقبت ها ادامه پیدا کرد تا زمانی که او را به آمریکا فرستادند.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ سه شنبه 27 آبان 1399 ] [ 17:32 ] [ شکوهی ]

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشیو مطالب
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: