نويسندگان
جدیدترین مطالب

 

22) خوردن غذاهای سنگین به شنوایی شما آسیب می رساند!

خوردن غذاهای سنگین می تواند میزان شنوایی شما را کاهش دهد! بنابراین در صورتی که به یک مهمانی دعوت شدید و از شما خواسته شد تا غذای زیادی بخورید، می توانید کم شدن شنوایی خودتان را بهانه کنید!

23) دکتر دنیس لوی، رکورددار فردی با قوی ترین قدرت بینایی در جهان، توانست یک خط باریک به طول یک چهارم اینچ را از فاصله نیم مایلی تشخیص دهد!

رکورد جهانی فردی با بهترین بینایی مربوط به فردی به نام دکتر نی سلوی می شود. این فرد می توانست یک خط بسیار باریک و سبز را که به اندازه یک چهارم اینچ طول داشت از یک فاصله طولانی نیم مایلی تشخیص دهد! جالب اینجاست که دکتر لوی خودش در زمینه مطالعات مربوط به بینایی درس خوانده بود و استاد دانشگاه در زمینه مطالعات بینایی بود که در دانشگاه برکلی به تدریس می پرداخت. نکته جالب تر در این باره این است که خود این فرد عینک می زند!

24) بعضd از افراد اصلا حس لامسه ندارند!

بعضی از افراد هستند که حس لامسه در آنها وجود ندارد.. متاسفانه این افراد نمی توانند در تاریکی با استفاده از حس لامسه تشخیص دهند که آیا جسمی وجود دارد یا خیر و یا شکل آن چگونه است و چه اندازه ای دارد! ولی جالب اینجاست که این افراد این توانایی را دارند که اثرات احساسی تماس های فیزیکی را به خوبی تشخیص دهند!

25) موهای گوش ما باعث می شوند که ما بتوانیم صداها را بشنویم!

تحقیقاتی که دانشمندان بر روی ساختار گوش ما انجام داده اند به این نتیجه رسیده است که هیچ کس نمی تواند بدون موهای که در گوشش وجود دارد بشنود! در حقیقت این موها هستند که به عنوان عامل اصلی شنیدن صداها در ما شناخته می شوند! این موها درست مانند هادی های صوتی عمل می کنند و صداهایی که از بیرون به گوش ما می رسد را به مغز ما می برند و بدون وجود چنین موهای نازکی عمل شنیدن عملا غیرممکن است!

26) دیدگاه ما نسبت به انسان هایی که تازه با آنها روبرو می شویم می تواند تحت تاثیر حواس پنجگانه ما که هنگامی که اولین بار آنها را می بینیم قرار بگیرد!

تحقیقات ثابت کرده است که وقتی که برای اولین بار با فردی آشنا می شوید و یا مطالبی را درباره آن می خوانید، حواس پنجگانه شما در زمان آشنایی و یا خواندن مطالبی درباره این فرد می تواند بر روی دیدگاه شما نسبت به این فرد اثرات زیادی داشته باشد. بگذارید موضوع را واضح تر بیان کنیم!در یک مطالعه از شرکت کنندگان خواسته شد تا رزومه هایی را درباره افرادی که تاکنون این افراد را نمی شناختند و تا کنون آنها را ندیده بودند بخوانند و سپس نظرشان را درباره افرادی که صاحب این رزومه ها بودند بیان کنند. بعضی از این رزومه ها در زیردستی هایی با وزن زیاد به آنها داده شده بود و بعضی دیگر بر روی زیردستی هایی که وزن کمی داشتند به آنها داده شده بود. نتیجه این تحقیق این شد که شرکت کنندگان نسبت به افرادی که رزومه های آنها بر روی زیردستی های سبک تری گذاشته شده بود نسبت به آنانی که رزومه آنها بر روی زیردستی های سنگین تری قرار داده شده بود بیشتر علاقه نشان دادند! علت این موضوع این است که احساس لامسه این افراد وقتی که رزومه های سبک را در دست داشتند به مغز آنها فرمان های مثبت تری را می داده است!

27) انسان ها تا 10000 نوع بوی مختلف را تشخیص می دهند!

انسان ها می توانند تا 10000 نوع بوی مختلف را از هم تمییز دهد. زنان در تنوع تشخیص این بوها بهتر از مردان عمل می کنند ولی وقتی که سنشان زیاد می شود توانایی های آنها در تشخیص بوهای مختلف نسبت به مردان به میزان بیشتری کم می شود!

28) بعضی از افراد دارای حس های مرتبط با هم هستند!

بعض از افراد هستند که برخی از یک یا چند حس از حواس پنج گانه شان به هم مرتبط است! به عنوان مثال هنگامی که صدای بوق ماشین می شنوند، مزه سیب را احساس می کنند! این افراد حدودا 4 درصد از جمعیت کل جهان را تشکیل می دهند. این افراد افرادی بسیار خلاق هستند!

29) هیچ کس نمی داند علت سندروم حواس مرتبط با هم در افراد چیست.

با این که به نظر می رسد که سندرم مرتبط بودن حواس با هم با ژن ها فرد ارتباط دارد؛ ولی هیچ کس دقیقا اطمینان ندارد که دلیل اصلی ایجاد شدن چنین سندرمی چیست و کارکرد دقیق آن در بدن انسان چگونه است! تنها چیزی که در این زمینه می دانیم این است که بعضی از افراد به صورت ژنتیکی با این خصوصیت به دنیا می آیند و بعضی از افرادی هم که این گونه به دنیا آمده اند ممکن است در طول رشدشان این خصوصیت را از دست بدهند. حتی ممکن است مردی که از کودکی کوررنگ به دنیا آمده است ممکن است وقتی که به او لیستی از اعداد را نشان دهند؛ رنگ های مختلفی را ببیند!!!

30) عرق انسان ها می تواند خوشبو باشد!

در مطالعه ای که در دانشگاه اوترچ در کشور هلند انجام گرفت؛ محققان به گروهی از مردان جوان ویدیوهایی شاد، غمگین و یا هیجانی نشان دادند. سپس عرق آنها را جمع آوری کردند. زنانی که عرق مردانی را بوییده بودند که ویدیوهای شاد به آنها نشان داده شده بود گفتند که این عرق بوی خوبی می دهد. در صورتی که زنانی که عرق مردانی را بو کرده بودند که ویدیوهای غمگین و یا هیجانی به آنها نشان داده شده بود چنین چیزی نگفتند!

31) احساساتی مانند افسردگی و اضطراب بر حواس پنجگانه ما اثرات زیانباری می گذارند.

تحقیقات زیادی در این رابطه انجام گرفته است و نشان داده است که افرادی که دارای احساسات منفی مانند احساس اضطراب و یا احساس ترس و خشم و بدتر از همه استرس هستند نسبت به افرادی که احساسات مثبت تری دارند عملکرد بسیار ضعیف تری در حواس پنجگانه شان دارند و حواس پنجگانه این افراد به شکل قابل توجهی ضعیفتر می شود. این اثرات اثراتی درازمدت هستند که ممکن است تا مدت ها باعث پایین آمدن توانایی ما در احساس کردن شوند.

32) وقتی مجبور شویم برای مدت طولانی از یکی از حواسمان استفاده کنیم این کار باعث ضعیف شدن موقت آن حس در ما می شود!

یکی از پروسه هایی که می تواند منجر به از بین رفتن حواس ما شود، این شکل است که هنگامی که ما در معرض محرک هایی که مربوط به یکی از احساساتمان می باشد قرار می گیریم؛ مغزمان شروع به فعالیت در جهت کم شدن حس مورد نظر می کند تا از شدت تحریکات حسمان در این زمان بکاهد. به عنوان مثال در صورتی که شما برای مدت زمانی طولانی به دیواری چشم بدوزید که رنگ آبی دارد؛ مغز شما شروع به مقابله با این شرایط می کند و ممکن ات احساس شما نسبت به این رنگ کمی کم شود.

33) هنوز راه زیادی تا کشف کردن این که چرا استفاده مکرر از یک حس منجر به ضعیف شدن موقتی آن می شود در پیش داریم.

از سال های ابتدایی قرن بیستم تا کنون دانشمندان زیادی بر روی کشف چرایی ضعیف شدن یک حس در صورت استفاده مکرر از آن کار کرده اند و هنوز هم کار می کنند ولی هنوز هیچ کس نتوانسته است به درستی مشخص کند که دقیقا چه اتفاقی در مغز می افتد چه باعث بوجود آمدن چنین پیامدها و چنین اثراتی بر روی حواس انسان ها می شود!

34) "توانایی حس کردن درد" به عنوان یکی از حواس غیررسمی شناخته شده است و نام آن "نوسیپشن" است.

توانایی احساس کردن درد، یکی از چندین و چند حسی است که این حواس را به عنوان حواس غیررسمی می شناسیم. (برخلاف حواس رسمی که همان حواس پنجگانه هستند). به این توانایی "نوسیسپشن" گفته می شود. این عبارت برای اولین بار توسط یک محقق در زمینه نروژولی به نام "چارلز اسکات شریپتون" ارایه شد. این کلمه در حقیقت از کلمه لاتین "نوکره" گرفته شده است که معنی آن "صدمه رساندن" می باشد.

35) مغز برخی افراد به شکل ژنتیکی توانایی تنظیم کردن کارها را دارد.

آیا تاکنون شنیده اید که به فردی گفته باشند که شما فردی بسیار وقت شناس است؟ یا این که به شخصی گفته شود که این توانایی را دارد که به طور خارق العاده ای تنظیم کند که چه کارهایی را در چه زمانی انجام دهد؟ باید گفت که چنین خصوصیتی در حقیقت به ژنتیک افراد برمی گردد. در حقیقت این ویژگی ذاتی و ژنتیکی برخی از افراد است که به آنها کمک می کند تا همه چیز را با یک ریتم بسیار مناسبی مدیریت کنند. دانشمندان فکر می کنند چند بخش از مغز افرادی که چنین خصوصیتی را دارند این توانایی را دارند که به صورت همزمان با هم کار کنند!

36) به هنگام گوش دادن هر دو طرف مغز زنان فعال می شود در صورتی که تنها یک طرف مغز مردان فعال می شود!

دانشمندان در سال های دهه 1980 تحقیقاتی را بر روی فعالیتی که مغز به هنگام شنیدن انجام می دهد انجام دادند و به این نتیجه رسیدند: مغز مردان به هنگامی که صداهای مختلف را می شنوند تنها در نیمکره چپ فعالیت می کند در صورتی که وقتی که زنان صداهای مختلف می شنوند هر دو نیمکره مغزشان فعالیت می کند.

37) مغز زنان می تواند به طور همزمان چندین صدا را پردازش کند!

از آن جایی که زنان به هنگامی که صداهای مختلف را می شنوند از نیمکره راست مغزشان هم استفاده می کنند و از آن جایی که نیمکره راست مغز مربوط به پردازش کردن صداهایی غیر از صحبت کردن می باشد؛ بنابراین می توان این گونه نتیجه گرفت که زنان همزمان با این که در حال صحبت کردن می باشند می توانند صداهای دیگری را که به گوششان می آید پردازش کنند. همچنین این موضوع می تواند به این معنی باشد که هنگامی که گوش می کنند مغزشان باید سخت تر کار کند (چون همزمان صداهای دیگر را هم پردازش می کند!) هنوز مشخص نیست که به چه دلیل مغز مردان و زنان در پروسه پردازش صدا مشابه هم عمل نمی کند ولی دانشمندان به ما اطمینان می دهند که هم مردان و هم زنان هم از نظر شنوایی و هم از نظر توانایی پردازش صداها و زبان، به خوبی هم عمل می کند.

38) انسان ها از نظر عملی علاوه بر حواس پنجگانه ده ها حس دیگر نیز دارند!

همه ما پنج حس اصلی را می شناسیم: حس بویایی، حس چشایی، حس لامسه، حس شنوایی و حس بینایی. ولی انسان ها علاوه بر این حواس، ده ها حس دیگر هم دارند. به عنوان مثال: حس "ترموسپشن" (توانایی احساس کردن دما) و ده ها حس دیگر. حتی حواسی مانند حس گرسنگی را نیز جزیی از این حس ها طبقه بندی می کنند.

39) حس لامسه یکی از مهم ترین حواس برای نوزادان است.

نوزادان برای این که مراحل رشد و نمو موفقیت آمیزی داشته باشند باید حتما به اندازه کافی اجسام و انسان های مختلف را در کنار خود لمس کنند. تحقیقات ثابت کرده است که نوزادانی که به اندازه کافی محیط اطرافشان را لمس نمی کنند در آینده دچار مشکلات جدی روانی و جسمی زیادی می شود و علاوه بر آن سیستم ایمنی بدنشان هم ضعیف می شود که باعث می شود تا آمادگی ابتلا به بسیاری از بیماری ها را داشته باشند.

40) بسیاری از افراد برای کنجکاوی با استفاده از دستگاه ها و روش هایی برای مدت کوتاهی خودشان را از داشتن برخی از حواس محروم می کنند.

روش ها و دستگاه هایی وجود دارد که شما می توانید با استفاده از آنها درک کنید که نداشتن یک یا چندتا از این حواس یعنی چه! بسیاری از مردم برای کنجکاوی این کار را انجام می دهند و حتی برخی از پزشکان و روان شناسان بر این باورند که انجام دادن این کار می تواند برای شما مفید باشد!

41) "روان آزارها" از دیگران حس بویایی ضعیف تری دارند!

در مطالعه ای که در سال 2012 در دانشگاه ماسکوری در استرالیا انجام گرفت نشان داده شد که افراد سایکوپت "روان آزار" احتمالا نسبت به افراد دیگر حس بویایی ضعیف تری دارند! در این مطالعه از شرکت کنندگان خواسته شد تا تفاوت میان بوهای معمولی مانند بوی قهوه و پرتغال را تشخیص دهند و سپس از آنها یک آزمون استاندارد شخصیت گرفته شد. افرادی که شخصیت های روان آزار داشتند کمتر می توانستند تفاوت میان بوهای مختلف را تشخیص دهند! دانشمندان می گویند بخشی از مغز که بر روی تشخیص بو اثر می گذارد همان بخشی است که بر روی رفتار اجتماعی افراد تاثیر دارد!

[ چهار شنبه 19 آذر 1399 ] [ 16:36 ] [ شکوهی ]

 

ما انسان ها پنج حس بویایی، چشایی، لامسه، شنوایی و بینایی به عنوان حواس رسمی و ده ها حس دیگر (مانند حس گرما و غیره) به عنوان حواس غیررسمی داریم. این حواس کارشان را بدون این که از ما کوچکترین انتظاری برای تشکر کردن داشته باشند انجام می دهند و در این پست می خواهیم شما را با 41 حقیقت درباره حواس انسان ها آشنا کنیم.

1) ما انسان ها حس مسیریابی نداریم و اجدادمان برای مسیریابی از حواس پرندگان کمک می گرفته اند.

تاکنون به این موضوع توجه کرده اید که چرا پرندگان هر سال پاییز به سمت شمال پرواز می کنند و در فصل بهار بر می گردند؟ آیا برایتان جالب نیست که چگونه یک پرنده کوچک که GPS ندارد و با خودش نقشه ای حمل نمی کند می تواند به آسانی این کار را انجام دهد؟ پاسخ این سوال این است که در حقیقت این پرندگان درون خودشان GPS دارند! برخی از پرندگان در درون بدنشان قطب نماهای مخصوصی دارد که تحت تاثیر میدان مغناطیسی کره زمین قرار می گیرد و به آنها کمک می کند تا زمین را به سمتی که می خواهند بروند بپیمایند و با این که ممکن است امزوه به نظر شما این حرکت پرندگان ارتباطی به انسان نداشته باشد ولی حقیقت این است که اجداد ما رزوگاری برای تشخیص دادن جهت حرکتشان از حرکت پرندگان استفاده می کردند.

2) بعد از تربیت کردن سگ ها، بخش هایی از مغز انسان ها که مرتبط با حس بویایی و شنوایی بوده است کاهش پیدا کرده است.

همه ما سگ ها را دوست داریم درست است؟ سگ ها وفادار هستند و به نظر می رسد که می توانند به آسانی با انسان ها دوست شوند. شکارچیان و افسران پلیس سگ ها را دوست دارند به این دلیل که سگ ها دارای حس بویایی بسیار قوی هستند و علاوه بر آن حس شنوایی قوی هم دارند و این حس ها قوی آنها را می تواند به هنگام تلاش برای دستگیر کردن جنایتکاران مورد استفاده قرار داد. جالب است بدانید که این حس ها در انسان ها از زمانی که شروع به تربیت کردن سگ ها کرده اند کاهش پیدا کرده است! علت این موضوع این بوده است که آن بخش هایی از مغز انسان ها که مرتبط با این حس ها بوده اند به دلیل این که انسان ها شدیدا به این حس ها در سگ ها شده اند کاهش پیدا کرده است!

3) گوش انسان می تواند تفاوت میان صدای آب جاری داغ و سرد را تشخیص دهد.

گرما از مولکول هایی تشکیل شده است که دارای سرعت جنبشی زیادی هستند و جنبش بالایی دارند. حتی در صورتی که یک ظرف آب سرد و یک ظرف آب گرم را در یک فشار یکسان نگه دارید، ظرف آب سرد کمی نسبت به ظرف آب سرد چسبناکتر است. بنابراین آرام تر حرکت می کند. اما نکته این است که گوش انسان می تواند به خوبی تشخیص دهد که صدای آب جاری گرم با صدای آب جاری سرد چه تفاوتی دارد! انسان ها می توانند این کار را با دقت تقریبا 100 درصدی انجام دهند!

4) احساس لامسه شما تحت تاثیر پیش فرض های ذهنی شماست!

دو عامل مهم بر روی نوع حس لامسه ما اثر می گذارند: عامل اول عامل احساس فیزیکی است و عامل دوم عامل پیش فرض های اجتماعی است که ما نسبت به یک موضوع داشته ایم. به همین دلیل است که وقتی که مادربزرگ شما شما را در آغوش می گیرد، شما احساس خوشحالی می کنید در صورتی که اگر یک غریبه شما را بغل کند ممکن است حتی بدتان هم بیاید! بعضی از افرادی که این بخش در مغزشان خراب شده است ممکن است هیچ ارتباط احساسی با تماس های فیزیکی نداشته باشند! (یعنی این احساس خوشحالی یا ناراحتی را نکنند!)

5) شما در یک ساعت 36000 قطعه اطلاعاتی که از طریق چشمتان به مغزتان می رود را پردازش می کنید.

یک انسان به طور متوسط 24 میلیون "قطعه" اطلاعاتی را که از طریق چشمش به مغزش می رود را در طول عمرش پردازش می کند. و توانایی این را دارد که در هر ساعت 36000 "قطعه" اطلاعاتی وارد شد از چشمانش را پردازش کند!

6) چشم شما از قطعات مختلفی تشکیل شده است!

چشم شما ممکن است به نظر کوچک برسد ولی حقیقت این است که همین چشم شامل بیش از 2 میلیون قطعه ای است که همزمان با هم کار می کنند.

7) انسان ها وقتی پیر می شوند علاوه بر حس بینایی و شنوایی، حس لامسه نیز در آنها ضعیف می شود!

وقتی که ما انسان ها پیر می شویم، حس بینایی و همچنین حس شنوایی در ما ضعیف می شوند. ولی آیا می دانستید که حس لامسه نیز در ما ضعیف می شود؟ حقیقت این است که وقتی که به سن 18 سالگی می رسیم، حس لامسه در ما به ازای هر سال 1 درصد ضعیف تر می شود!

8) مردان خیلی بیشتر از زنان کوررنگی دارند!

کار توانایی تشخیص دادن رنگ های مختلف به دلیل ژن هایی است که بر روی توانایی ما در تشخیص رنگ های مختلف اثر می گذارند. به دلیل این که این ژن ها در کروموزوم های X ما انسان ها قرار دارد؛ بنابراین احتمال این که مردها بیشتر کوررنگ شوند از این که زن ها کوررنگ شوند بیشتر است! در حقیقت تقریبا 7 درصد از مردان آمریکایی به نوعی کوررنگی دارند و این در صورتی است که درصد بسیار بسیار پایین تری از زنان دارای چنین مشکلی هستند!

9) بعضی از افراد اصلا حس بویایی ندارند!

در صورتی که هیچ احساس بویایی ندارید؛ به شما یک "آنوسما" گفته می شود. از افراد مشهوری که این بیماری را دارند می توان به بیل ماری و بن کوهن اشاره کرد.

10) حس شنوایی آخرین حسی است که بعد از مرگ انسان از بین می رود!

بر اساس مطالعاتی که بر روی افرادی که در حال مرگ بوده اند انجام شده است، احساس شنوایی در این افراد آخرین حسی است که وقتی که می میرند از بین می رود!

11) اولین چیزی که بعد از این که به دنیا آمدید دیدید، یک تصویر سیاه و سفید و وارونه بود!

تحقیقاتی که در زمینه حس بینایی انسان هایی که تازه به دنیا می آیند انجام شده است نشان داده است که نوزادان قبل از این که "یاد بگیرند" که ببینند؛ این توانایی را ندارند که تصاویری را که می بینند آن طور که می خواهند بچرخانند (تا به وارونه نباشد!) و آن را معنی کنند! در حقیقت چند روز طول می کشد تا آنها یاد بگیرند که چنین کاری را انجام دهند! جالب اینجاست که این تصاویر علاوه بر این که وارونه هستند، سیاه و سفید هم می باشند! برای رنگی شدن این تصاویر نیز کمی بیشتر زمان می برد (تقریبا دو ما طول می کشد تا مغز نوزادان تازه به دنیا آمده "یاد بگیرد" که تصاویر را رنگی کند!) بعد از دو ماه آنها تازه می توانند رنگ قرمز و زرد را تشخیص دهند و بعد کم کم رنگ های مختلف دیگری را نیز اضافه می کنند.

12) حس بویایی اولین حس است که انسان پیدا می کند.

حس بویایی اولین حسی است که انسان هایی که تازه به دنا می آیند پیدا می کنند. حسگرهای بویایی شما پیوسته در حال تغییر کردن و تطبیق پیدا کردن با شرایط جدید می باشند. شما در طول مدت هر 28 روز تمام حسگرهای بویایی خودتان را بازسازی می کنید. بنابراین می توان گفت که شما تقریبا هر ما یک سازوکار جدید برای احساس بویایی خواهید داشت!

13) حس بویایی انسان در خواب کار نمی کند!

توجه کرده اید که در خواب نمی توانید هیچ چیزی را بو کنید؟ علت این موضوع این است که حس بویایی شما هنگامی که خواب هستید کار نمی کند!

14) وقتی آلزایمر می گیرید؛ حس بویایی شما از بین می رود!

روغن بادام می تواند برای تشخیص بیماری آلزایمر بسیار مفید باشد. هنگامی که سازوکار مربوط به حس بینایی شما از کار می افتند، احساس بویایی شما نیز معمولا از بین می رود. نبود احساس بویایی حتی می تواند باعث از ببن رفتن حافظه شود. دانشمندان در دانشگاه فلوریدا در مطالعه ای در این باره بر روی 90 شرکت کننده به این نتیجه رسیده اند که می توانند دقیقا با آزمایش کردن این که آیا این افراد می توانند بوی روغن بادام را تشخیص دهند یا خیر، تشخیص دهند که آیا این افراد بیماری آلزایمر می گیرند یا خیر!

15) در صورتی که یک دسر خوشمزه بخورید احتمال این که خاطراتتان را بهتر به خاطر بیاورید بیشتر است!

مزه شکر می تواند باعث شود که بخش هایی از مغز شما که مرتبط با حافظه هستند بهتر کار کنند. از این رو در صورتی که شما یادتان نمی آید که کیف پولتان را کجا گذاشته اید؛ بهانه خوبی دارید برای این که یک تکه کیک خوشمزه و بسیار شیرین بخورید!

16) مزه شیرین در مغزمان همان بخش هایی را تحریک می کند که الکل تحریک می کند.

گفته می شود که مزه شیرین در مغز انسان همان بخش هایی را تحریک می کند که الکل تحریک می کند. مطالعات نشان داده اند که مغز افرادی که شدیدا به الکل وابسته هستند و افرادی که شدیدا شیرینی می خورند تا حدود زیادی شبیه به هم است! این عشق به الکل و شکر ژنتیکی است و می تواند از والدین به فرزندان انتقال پیدا کند!

17) وقتی در هواپیما نشسته اید شیرینی غذاها را کمتر احساس می کنید!

عوامل مختلفی می توانند بر روی این که غذایی که می خوریم به ما چه مزه ای دهد اثر داشته باشد (مانند وضعیت روحیمان، بوی غذا و محیطی که در آن غذا می خوریم) به عنوان مثال وقتی که در هواپیما نشسته ایم؛ آن دسته از حسگرهای مغز ما که مرتبط با حس کردن شیرینی غذا هستند کمرنگتر می شوند بنابراین مزه شیرین غذاها را کمتر احساس می کنیم! جالب اینجاست که ارتفاع باعث نمی شود که چنین اتفاقی برای ما بیفتد بلکه صدایی که در موتور هواپیما تولید می شود چنین احساسی را در ما ایجاد می کند!!!

18) "نقشه ارتباط مناطق مختلف زبان و نوع مزه ها" کاملا غلط است!

اکثر ما در کتاب های دوران کودکی و یا در کتاب هایی در مطب دکترها و یا در مکان های دیگر "نقشه ارتباط مناطق مختلف زبان و نوع مزه ها" را دیده ایم که در آن مشخص شده است که هرکدام از بخش های زبان ما مرتبط با کدام مزه ها می باشد. در صورتی که این نقشه کاملا غلط است! حقیقت این است که هر بخشی از زبان شما می تواند هرکدام از مزه ها را حس کند!

19) افراد مختلف به شکل های مختلفی مزه ها را تشخیص میدهند.

افراد مختلف حس های چشایی مختلفی دارند! حتی گروه بندی انواع مزه ها در افراد مختلف متفاوت است به عنوان مثال بعضی از افراد 10000 مزه مختلف را تشخیص می دهند و (بعضی از افراد بیشتر!) و بعضی افراد تنها 2000 تا!

20) شما تنها با زبانتان مزه ها را تشخیص نمی دهید!

بر خلاف تصور اکثر انسان ها که فکر می کنند زبان تنها ابزاری است که می توانند با استفاده از آن مزه ها را تشخیص دهند؛ ما انسان ها می توانیم با سقف دهانمان، در لپ هایمان و حتی در حلقمان هم مزه ها را تشخیص دهیم!

21) نوع غذایی که می خورید بر روی میزان شنوایی شما هم اثر می کند!

عصبی که وظیفه فرستادن سیگنال های مزه را به مغز شما دارد از طریق گوش میانی رد می شود بنابراین رژیم غذایی شما ممکن است بر روی شنوایی شما هم اثر داشته باشد! دانشمندان دانشگاه فلوریدا بعد از تحقیقات گسترده در این زمینه به این نتیجه رسیده اند که افرادی که از غذاهای دارای نمک بیشتر و چرب تر لذت می برند نسبت به افرادی که رژیم های غذایی سالم ترین دارند احتمال بیشتری دارد که عفونت های شنوایی پیدا کنند!

[ چهار شنبه 19 آذر 1399 ] [ 15:30 ] [ شکوهی ]

 

19) مناظر زیبایی در انتظار افرادی است که از رشته کوه های آلپ بالا می روند

بیشتر ما رشته کوه های آلپ واقع در کشور سوییس را به عنوان یکی از مناطق در اروپا که دارای بهترین چشم انداز است می شناسیم. اما حقیقت این است که افرادی که حقیقتا از این رشته کوه ها بالا می روند، چشم اندازهایی بسیار زیباتر می بیند. مناظری که از قله های رشته های کوه ها آلپ دیده می شوند حقیقتا دیدنی و جالب هستند و افرادی که از این کوه ها بالا رفته اند بعدها بیان کرده اند که حقیقتا سختی های بالا رفتن از این رشته کوه ها ارزشش را داشته است!

20) قله "مترهورن" احتمالا معروف ترین قله در کل کوهستان آلپ است.

یکی از معروف ترین قله های موجود در کوهستان آلپ، قله مترسون است. البته این قله دارای یک تاریخچه بسیار تاریکی است که به احتمال زیاد هیچ کس درباره آن نمی داند! داستان از این قرار است که در سال 1865 و در زمانی که برای اولین بار این قله فتح شد، تیمی متشکل از هفت کوهنورد برای فتح کردن این قله رفته بودند که تنها سه نفر از آنها بازگشتند! در راه برگشت، یکی از کوهنوردان لیز خورد و باعث شد تا طنابی که همه کوهنوردان به آن آویزان شده بودن پاره شود. این پاره شدن باعث شد تا 4 تا از کوهنوردان به پایین دره بلغزند و بمیرند!

21) رشته کوه هیمالیا از برخورد دو صفحه بزرگ ایجاد شده است.

مانند بسیاری از رشته کوه های معروف جهان، رشته کوه هیمالیا نیز به دلیل تصادم میان دو صفحه تکتونیکی ایجاد شده است.

22) در سال 2016، کیلیان جورنت قله اورست را در حال دویدن فتح کرد!

فتح کردن قله اورست خودش به نظر کار هیجان انگیزی می آید. ولی این که این کار را در حالی که می دوید انجام دهید هیجان انگیزتر هم می باشد! در سال 2016 فردی به نام "کیلیان جورنت" دنیا را با فتح کردن قله اورست در حال دویدن شگفت زده کرد!

23) در دهه 1920 یک زوج ماجراجو یکی از بلندترین قله های موجود در ناحیه غربی آمریکای شمالی را کشف کردند!

در سال های دهه 1920، هنوز بیشتر بخش غربی آمریکای شمالی کشف نشده باقی مانده بود. در آن زمان یک زوج کوهنورد به نام های "دان و فیلیس ماندی" تصمیم گرفتند تا در صورتی که کوهستان هایی در این ناحیه وجود داشته باشد آنها را فتح کنند. البته در آن زمان هیچ کس نمی دانست که آیا کوهی در این ناحیه اصلا وجود دارد یا خیر ولی با این وجود قاطعانه تصمیم گرفته بودند که این کار را انجام دهند. از این رو گروهی را با خودشان همراه کردند تا کوه های اسرارآمیزی را که "ممکن بود" وجود داشته باشد فتح کنند. آنها به همراه عده ای از متخصصان و زمین شناسان و همچنین عده ای از روستاییانی که بومی آن منطقه بودند به راه افتادند و در نهایت یک "کوه جدیدی" را کشف کردند! کوه جدید بعدها کوه "وادینگتون" نام گرفت که یکی از بلندترین کوه ها در این ناحیه است.

24) اولین فردی که تصمیم گرفت قله اورست را فتح کند فکر می کرد نیروهای ماورای طبیعه با بالا رفتن او مقابله می کنند!

بالا رفتن از بلندترین قله جهان ممکن است به نظر کار دشواری بیاید. ولی وقتی که نیروهای ماورای طبیعی سعی می کنند شما را از بالا رفتن منع کنند چطور؟ زمانی که کوهنوردی به نام فرانک سمیت تصمیم گرفت تا برای اولین بار در سال 1933 قله اورست را فتح کند؛ ادعا کرد که یک جسم شبیه به بالن دیده است که در فراز آسمان پرواز می کند! او همچنین ادعا می کرد که کاملا حس می کند که فردی نامریی او را تعقیب می کرده است!

25) اولین فردی که سیلوا گراند در آمریکای جنوبی را فتح کرد در مسیر برگشت توانست بخش عمده ای از مسیر را بر روی زمین بخزد!

در سال 1985، "سیمون ییتز" و "جو سیمپسون" تبدیل به اولین افرادی شدند که مستقیما از طریق ناحیه سرراست غربی کوه سیلوا گراند در آمریکای جنوبی بالا رفتند. اما آنها گفتند که این کار برایشان خیلی سخت بوده است! علت این بود: در مسیر برگشت، سیمپسون از یک فاصله 100 فوتی سقوط کرد و یکی از پاهایش شکست. جالب اینجاست که او توانست بقیه مسیر را در مدت سه روز بر روی زمین بخزد و صحیح و سالم به پایین کوه برسد!

26) اکثرا کوهنوردان به دلیل نرفتن از راهی که برای خودشان برنامه ریزی نکرده اند و همچنین نداشتن لوازم مناسب در کوله پشتی هایشان دچار سوانح کوهنوردی می شوند.

مهم ترین دلایلی که منجر می شود که برای کوهنوردان مشکلاتی ایجاد شود یکی نرفتن از مسیری است که در ابتدا برای خودشان برنامه ریزی کرده اند و یکی دیگر نداشتن وسایلی است که هر کوهنوردی به عنوان وسایل استاندارد باید همیشه با خودش داشته باشد. یکی از نمونه های بارز این موضوع، کوهنوردی به نام اولی استک بود که به هنگامی که در سال 2017 از کوهستان های موجود در کشور نپال بالا می رفت دچار سانحه شد. بعد از بررسی مشخص شد که او در طول این مسیر از راهی بالا رفت که اصلا برای آن برنامه ریزی نکرده بود! همچنین محققان متوجه شدند که در کوله او هیچ کدام از تجهیزاتی که برای ایمنی یک کوهنورد لازم است وجود نداشت!

27) کامی ریتا توانست در یک هفته دوبار از قله اورست بالا رود!

در ماه می سال 2018، کامی ریتا رکورد بیشترین تعداد بالا رفتن از قله اورست را شکست. او توانست در یک هفته دو بار از این قله بالا برود. جالب است بدانید که این فرد تاکنون 24 بار قله اورست را فتح کرده است!

28) "ادومند هیلاری" اولین فردی بود که قله اورست را فتح کرد.

"ادموند هیلاری" را به عنوان اولین انسانی که قله اورست را فتح کرد می شناسیم. البته ولی برخی از افراد ادعا می کنند که این عنوان را باید به کوهنورد دیگری که بومی آن منطقه بود به نام "تنزینگ نورگی" داد. آنها می گویند که او زودتر به این قله دست یافت. اما جالب است بدانید که فرزندان نورگی جز افرادی هستند که اعتقاد دارند که چنین ادعایی غلط است! آنها می گویند که پدرشان به آنها گفته است که چنین چیزی وجود ندارد و او این ادعا را تنها برای این کرده است که معروف شود!

29) قبل از "ادموند هیلاری نیز افراد زیادی (از جمله ماریس ویلسون) می خواستند قله اورست را فتح کنند.

قبل از ادموند هیلاری، افراد زیادی می خواستند قله اورست را فتح کنند که البته هیچ کدام موفق نبودند. از جمله این افراد یک کوهنورد انگلیسی به نام ماریس ویلسون بود در سال 1933 تصمیم گرفت تا قله اورست را فتح کند. او می خواست ثابت کند که می توان با قدرت ایمان بر تمام چالش های زندگی فایق آمد. ولی او برای فتح کردن قله اورست تجهیزات زیادی را با خودش نبرد و آمادگی های لازمی را که هر کوهنوردی باید داشته باشد نداشت. متاسفانه اوضاع آن طور که او پیش بینی کرده بود پیش نرفت و او نتوانست کارش را تمام کند و در دره ای سقوط کرد و مرد. هیچ کس هنوز نمی داند که او تا چه میزان از این کوه بالا رفته بود و حتی آخرین برگه مربوط به دفترچه خاطراتش را نیز که در کوله اش پیدا کردند مربوط به تاریخ روز قبل از شروع کوهنوردی بود.

30) در سال 2017 چهار جسد که مربوط به چهار مرد کاملا بی هویت و بی نام و نشان بودند در کوه های اورست پیدا شدند!

در سال 2017 اهالی بومی که در کوهپایه های اطراف کوه اورست زندگی می کردند جسد چهار مرد را پیدا کردند که در راه پیمودن مسیر قله اورست کشته شده بودند. نکته جالب اینجا بود که کسی به سراغ هیچ کدام از این مردان نیامد! به عبارت دیگر هیچ کدام از آنها کسی را نداشتند که به سراغشان بیاید! آنها هرگز نتوانستند که هویت این افراد را پیدا کنند به این دلیل که هیچ کدام از این افراد هیچ گونه مدرکی که نشان دهنده هویتشان باشد را با خودشان نداشتند! جالب تر اینجا بود که بعد از تحقیقاتی که در این زمینه انجام شد معلوم شد که هیچ کدام از این افراد حتی در طول یک سال گذشته نیز کسی را نداشتند که به سراغشان بیاید! هنوز هم مشخص نیست که این افراد حقیقتا که بودند و اصلا چرا به کوهنوردی آمده بودند!

31) در سال 1970 نیز مانند سال 2014 واقعه ای مشابه منجر به کشته شدن شش شرپاس شد.

درست همانند واقعه ای که در سال 2014 برای گروهی از شرپاس ها اتفاق افتاده بود و منجر به کشته شدن 39 نفر از آنها شده بود؛ در سال 1970 نیز یک واقعه مشابه اتفاق افتاد که منجر به کشته شدن 6 شرپاس گردید!

32) قله "آناپورنا" در کوهستان نپال قله ای است که بیشترین میزان تلفات در آن اتفاق می افتد!

بر اساس آمارها بیشترین میزان مرگ و میر ناشی از کوهنوردان مربوط به افرادی است که در کوهستان نپال به کوهنوردی می پردازند و می خواهند قله آناپورنا را فتح کنند. جالب است بدانید که با وجود چنین رکوردی، این قله از نظر میزان بلندی قله های جهان در رتبه دهم قرار دارد!

33) حوادثی که برای کوهنوردان اتفاق می افتد تنها به دلیل بلایای طبیعی نیستند!

تراژدی هایی که در زمان کوهنوردی در دنیا اتفاق می افتد صرفا به دلیل بلایای طبیعی نیستند. در سال 2013، گروهی از تروریست هایی که وابسته به گروه های تروریستی القائده و طالبان بودند یک کمپ کوهنوردی را در منطقه ای در پاکستان به رگبار مسلسل بستند. آنها جان 10 توریست کوهنورد به همراه یک فرد محلی که به عنوان راهنمای آنها آن جا رفته بود را گرفتند.

34) ساشا دیجیلیان 22 ساله از دانشگاه کلمبیا اولین زنی بود که بلندترین قله کوه های آلپ را فتح کرد.

در سال 2015 یک دانش آموز 22 ساله که در دانشگاه کلمبیا درس می خواند و نامش ساشا دیجیلیان بود تبدیل به اولین زنی شد که توانست با موفقیت بلندترین قله کوه های آلپ را فتح کند. داستان او وقتی که بدانید که این کار برای او چقدر سخت بود جالب تر هم می شود. او می گفت که هم از این کار بسیار ترس داشته است و هم این که احساس می کرده که خطرات اطراف او به او ضربه های استرسی وارد می کنند!

35) اولین فردی که از بالای قله اورست به پایین آن اسکی بازی کرد، فردی به نام "یوچیرو میورا" بود.

در سال 1970 یوچیرو میورا اولین فردی بود که از بالای کوه اورست به پایین آن اسکی بازی کرد. او مسافتی تقریبا برابر با 4200 فوت را پیمود!

36) کوهنوردی علاوه بر عوارض جسمی می تواند عوارض روانی درازمدت هم داشته باشد!

کوهنوردی اصلا کار آسانی نیست و علاوه بر عوارض جسمی می تواند عوارض روانی هم داشته باشد. به عنوان مثال اولین زن که تمام 14 قله بلند هیمالیا را فتح کرد بعد از رسیدن به این هدف دچار افسردگی شد. او که تمام عمرش را برای انجام این کار برنامه ریزی کرده بود و دیگر هدفی جز این هدف نداشت؛ دیگر بعد از این کار نمی دانست باید چکار کند بنابراین افسرده شده بود!

[ چهار شنبه 19 آذر 1399 ] [ 12:16 ] [ شکوهی ]

 

بعضی از ورزش ها به همان اندازه که می توانند فرح بخش و هیجان انگیز باشند به همان اندازه هم می توانند خطرناک باشند! کوهنوردی را می توان در دسته یکی از این ورزش ها قرار داد. در حقیقت این که فردی تصمیم بگیرد تا از کوه هایی که بالا رفتن از آنها به طور طبیعی با مشکلات زیادی همراه است بالا بکشد؛ کار حقیقتا سختی است. بسیاری از افرادی که تصمیم گرفتند تا قله هایی را فتح کنند حتی در صورتی که زنده می ماندند تا حقیقت را بگویند؛ ولی باز هم وقتی که برگشتند مجبور می شدند تا پایان عمرشان با لطمات جبران ناپذیری که به آنها وارد شده بود بسازند! ولی با تمام این احوال این ورزش مثل همیشه یکی از ورزش های پررونق و معروف باقی مانده است و تعداد کمی از افرادی که می توانند به قله ها برسند احساس شعف و شور و شوق وصف ناپذیری می کنند. در ادامه این مطلب قصد داریم تا 36 حقیقت را درباره کوهنوردی و کوهنوردان ارایه کنیم.

1) از هر 7 نفر کوهنوردی که می خواهند قله "آناپورا" در کشور نپال را فتح کنند 2 نفر می میرند!

قله "آناپورا" در کشور نپال قله ای است که رفتن به آن برای کوهنوردان بسیار سخت می باشد. برای رسیدن به این قله هیچ گونه مسیر همواری وجود ندارد و علاوه بر آن، شرایط آب و هوایی در این منطقه بسیار بد است و تمام این عوامل دست به دست هم داده اند تا کار فتح کردن این قله را بسیار دشوار کنند. آمارها نشان داده است که از هر 7 نفر انسان تنها 5 نفر می توانند جان سالم به در ببرند! (این تعداد برابر با نرخ مرگ و میر 40 درصدی است!)

2) از سال 1978 تا به حال هر سال حداقل یک نفر در راه فتح کردن قله اورست می میرد!

قله اورست بزرگترین قله کره زمین است. افراد زیادی از دیرباز تاکنون سعی می کنند تا این قله را فتح کنند و البته همه آنها هم موفق نمی شوند! در حقیقت، تعداد کشته شدگانی که در راه فتح کردن این قله کشته شده اند به اندازه ای زیاد بوده است که از سال 1978 تا به حال، به طور متوسط هر سال یک نفر در راه رسیدن به قله اورست که مربوط به پرارتفاع ترین کوه عالم است جان خودش را از دست داده است!

3) فتح کردن قله های کوه های رشته کوه k2 در کشور چین و پاکستان از فتح کردن قله اورست خطرناک تر است.

فتح کردن رشته کوه k2 که مربوط به کشورهای چین و پاکستان می باشد به دلیل وجود شرایط بسیار بد آب و هوایی که در این منطقه وجود دارد نسبت به رشته کوه اورست بسیار سخت تر است! (با این که از رشته کوه اورست کوتاه تر است). در این شرایط شیب سنگ ها بسیار تند است و همچنین صخره های یخی زیادی در راه کوهنوردان وجود دارد که کار فتح کردن قله های این رشته کوه را برای آنها بسیار سخت می کند.

4) 14 کوه پرارتفاع دنیا در منطقه هیمالیا و کاراکورام وجود دارند.

تمام 14 کوه بلند جهان در مناطق هیمالیا و کاراکورام وجود دارند. ارتفاع هر کدام از این قله ها برابر با 8000 متر از سطح دریا می باشد.

5) مردمان قبیله "شراپاس" از کوهنوردان دیگر راحت تر از کوه های هیمالیا بالا می روند!

قبلیه ای به نام قبیله "شراپاس" وجود دارد که مردم آن بومی نواحی هیمالیا هستند و معمولا به عنوان راهنما برای افرادی که برای کوهنوردی به هیمالیا آمده اند کار می کنند. تحقیقات علمی ثابت کرده است که بدن افرادی که از قبیله "شراپاس" هستند به اندازه ای با شرایط فیزیکی و آب و هوایی این منطقه تطبیق دارد که می توانند از هر انسان دیگری راحت تر از کوه های موجود در هیمالیا خود را بالا بکشند!

6) در سال 2014، 39 کوهنورد در مسیر فتح قله آنپورا در نپال کشته شدند!

کوهنوردی همانطور که می تواند بسیار لذت بخش باشد، می تواند خطرناک هم باشد و منجر به بروز مشکلات جدی شود! در سال 2014 39 کوهنورد هنگامی که قصد داشتند به همراه یک تیم چند صد نفره توریستی قله آناپورا در نپال را فتح کنند کشته شدند. همچنین بسیاری از بازماندگان این تیم چند صد نفره نیز دچار مشکلات جدی جسمی و روحی شدند!

7) مردمان قبیله "شراپس" نیز از حوادث طبیعی که در کوه های هیمالیا رخ می دهد در امان نیستند!

اتفاقاتی مانند اتفاق کشته شدن 39 نفر در راه رسیدن به آناپورا تنها مختص توریست ها و کوهنوردانی که از کشورهای دیگر می روند نمی باشد. در ماه آپریل سال 2014، شانزده نفر از افراد قبیله "شراپس" که کارشان این بود ک به عنوان راهنمایی برای توریست ها مسیر رسیدن به قله های کوه های هیمالیا را به آنها نشان می دادند؛ ناگاهان به دلیل سقوط چند صخره یخی کشته شدند. متاسفانه به دلیل شرایط بد آب و هوایی منطقه ای که این افراد در آن منطقه مردند و همچنین به دلیل خطراتی که در آن منطقه وجود دارد، هنوز اجساد آنها پیدا نشده است!

8) بسیاری از مردمان قبیله "شراپس" از این که دولت کشور نپال به حوادثی که برایشان اتفاق می افتد توجهی نمی کند ناراحت هستند.

بسیاری از افراد قبیله شراپس ناراحت هستند که چرا دولت توجهی به حوادثی که برای آنها اتفاق می افتد نمی کند. به همین دلیل بسیاری از آنها به دولت این کشور شکایت می کنند. البته دولت این کشور نیز گهگاهی برای این که نشان دهد که آنها را جدی گرفته است؛ برای آنها بودجه هایی اختصاص می دهد. به عنوان مثال بعد از همین اتفاق سال 2014 که منجر به کشته شدن تعداد 39 از آنها شد، دولت نپال تصمیم گرفت تا به هر خانواده قبیله شراپس 400 دلار پول دهد.

9) در قله "اوهارو" که بلندترین نقطه در قله کوهستان کلیمانجارو است یک جعبه گذاشته شده است که افرادی که به آنجا می روند احساساتشان را درباره رسیدن به آنجا می نویسند!

در بلندترین نقطه از کوهستان کلیمانجارو یعنی "قله اوهارو"، یک جعبه ای گذاشته شده است که در این جعبه تمام افرادی که در گذشته این قله را فتح کرده اند می توانند احساسات خودشان را بر روی کاغذی که در آن جا وجود دارد بنویسند و در آن قرار دهند. اکثر افرادی که به این قله رسیده اند احساسات خودشان را در کاغذ نوشته و در این جعبه قرار داده اند

10) چینیان باستان نیز کوهنوردی می کردند!

ممکن است فکر کنید که کوهنوردی کردن فعالیتی است که فقط انسان های امروزی انجام می دهند. در صورتی که حقیقت کاملا متفاوت است! نقاشی هایی که مربوط به چین باستان می شود نشان می دهد که چینیان باستان (حتی 2200 سال پیش) نیز به این ورزش علاقه داشتند!

11) "ادورن پاسابان" اولین زنی بود که تمام 14 قله پرارتفاع جهان را فتح کرد!

در سال 2010 بین دو زن که هرکدام خودشان را اولین زنی می دانستند که 14 کوه پرارتفاع جهان را فتح کرده اند؛ اختلاف بوجود آمد. یکی از آنها زنی اسپانیایی به نام "ادورن پاسابان" بود و یکی دیگر از آنها نیز فردی به نام "ایون سان" بود. هر دوی آنها به طور همزمان ادعا کردند که برای اولین بار این قله ها را فتح رده اند. اما بعد از تحقیقات بیشتر معلوم شد که ایون سال در اواخر راه توقف طولانی داشته است بنابراین آنها خانم "پاسابان" را به عنوان اولین زنی که این قله ها را فتح کرده اند شناختند.

12) "یوشیرو میورا" پیرترین فردی بود که قله اورست را فتح کرد.

در سال 2003، یک ورزشکار 70 ساله ژاپنی به نام "یوشیرو میورا" توانست رکورد پیرترین فردی که قله اورست را فتح کرده است بدست آورد. این رکورد به همین منوال باقی ماند تا زمانی که یک دهه بعد دوباره خود این فرد رکورد خودش را شکست!

13) قله های آمریکای شمالی نیز به اندازه قله های آسیا ترسناک هستند!

با این که قله هایی که در آسیا وجود دارند بسیار ترسناک به نظر می رسند و فتح کردن آنها ممکن است کار آسانی نباشد؛ ولی حقیقت این است که قله هایی که در آمریکای شمالی وجود دارند نیز به همین اندازه ترسناک و صعب العبور هستند. برای رسیدن به بعضی از این قله ها هیچ راهی وجود ندارد به این دلیل که شکل این قله ها به گونه ای است که شیل صخره ها و سنگ ها و شکل قرار گرفتن یخ ها راه رسیدن به این قله را تقریبا غیر ممکن می کند!

14) بلندترین قله رشته کوه های k2 واقع در چین و پاکستان برای اولین بار در سال 1954 توسط دو ایتالیایی فتح شد.

در سال 1954 گروهی از آمریکایی های ماجراجو تلاش کردند تا بلندترین قله موجود در رشته کوه k2 در چین و پاکستان را فتح کنند. آنها سه بار تلاش کردند ولی هر سه بار موفق نشدند. در نهایت مدتی بعد دو ایتالیایی توانستند برای اولین بار بلندترین قله مربوط به این کوهستان را فتح کنند و نام خودشان را به عنوان اولین فاتحان بلندترین قله این رشته کوه به ثبت برسانند.

15) این دو مرد ایتالیایی بعدها به یکی از بومی های پاکستان که می خواست همراه با آنها قله را فتح کند خیانت کردند!

بعد از موفقیت این دو فرد ایتالیایی در فتح کردن بلندترین قله مربوط به رشته کوه k2، یک فرد بومی پاکستان به نام "امیر مهدی" تصمیم گرفت تا اولین فرد بومی کشورش شود که قله k2 را (که در کشور خودش قرار داشت) فتح کند. از این رو او با این دو مرد ایتالیایی (که در آن زمان تبدیل به افراد مشهوری شده بودند) تماس گرفت و به آنها گفت که می خواهد با آنها قله رشته کوه های k2 را فتح کند. آنها هم پیشنهاد امیر مهدی را قبول کردند و هر سه نفر به همراه هم به راه افتادند. در طول مسیر آنها با سرمای شدیدی روبرو شدند. متاسفانه در اواسط راه، این دو مرد ایتالیایی به امیر مهدی خیانت کردند و در اواسط راه وقتی که او خواب بود، او را تنها گذاشتند و خودشان از کوه پایین آمدند و او را رها کردند تا از سرما بمیرد! اما آنها هرگز نمی توانستند پیش بینی کنند که چه اتفاق خواهد افتاد! اتفاقی که افتاد این بود که امیر مهدی به طرز معجزه آسایی نجات پیدا کرد و توانست آن شب سرد در کوهستان را به تنهایی پشت سر بگذارد و صحیح و سالم از کوه پایین بیاید!

16) کوهنوردان در ارتفاعات بالا معمولا دچار سردرد، تنگی نفس و در برخی از موارد "سرفه های ناشی از ارتفاع بالا" می شوند.

از آن جایی که ارتفاع قله های بلند مانند قله اورست خیلی بالا است بنابراین معمولا افرادی که از این قله ها بالا می کشند دچار مشکلاتی مانند سردرد، تنگی نفس و در برخی از موارد سرفه های ناشی از ارتفاع بالا می شوند. البته ممکن است در نگاه اول هیچ کدام از این عوارض به نظر شما خطرناک نباشند ولی حقیقت این است که این ها عوارضی بسیار خطرناک هستند! مخصوصا سرفه های ناشی از ارتفاعات بالا یکی از عوارض بسیار بسیار مهم است که باید خیلی جدی گرفته شود. وقتی که شما در دمای بسیار پایین قرار گرفته اید شدیدا سرفه می کنید این سرفه کردن ها می توانند آسیب های جبران ناپذیری را به شش ها و ریه های شما وارد کنند و یا حتی ممکن است منجر به عفونت ریه ها و در نهایت منجر به مرگ شما شوند!

17) یکی از عجیب ترین اتفاقات تاریخ کوهنوردی حادثه "دیلاتو" است.

در سال 1959 گروهی از دانشجویان روسی که برای اسکی بازی به کوهستان رفته بودند؛ کشته شدند. گزارش های رسمی بیان کردند که این حادثه به دلیل تصادف این دانشجویان با صخره های یخی اتفاق افتاده بود ولی شواهدی که از بررسی اجساد این دانشجویان بدست آمده بود نشان از اتفاقات دیگری می داد! برخی از این دانشجویان دارای شکستگی های استخوان شده بودند و محل این شکستگی استخوان ها در اجساد مختلف اصلا نشان دهنده برخورد آنها با یک صخره یا چیزی شبیه به آن نبود! همچنین جای پای چپ برخی دیگر از آنها به شکل معجزه آسایی در بخش هایی از مسیر محو شده بود!

درباره این که حقیقتا برای آنها چه اتفاقی افتاده است گمانه زنی های زیادی تاکنون شده است و حتی بعضی افراد می گفتند که به احتمال زیاد موجودات فضایی به آنها حمله کرده اند و یا یک حیوان محلی که برای بشر ناشناخته است به آنها حمله کرده است و یا حتی ممکن است نیروهای مخفی دولت روسیه به دلایلی که هیچ کس نمی داند آنها را کشته است و گمانه زنی هایی از این قبیل. ولی تا به امروز هنوز هیچ کس نمی تواند بگوید که دقیقا چه اتفاقی برایشان افتاده است!

18) پنج زنی که برای اولین بار با موفقیت قله های رشته کوه های k2 را فتح کردند مدتی بعد در سوانح غیرقابل پیش بینی کوهنوردی مردند!

بسیاری از افرادی که در کشور پاکستان و چین زندگی می کنند فکر می کنند که هیچ زنی نباید رشته کوه های k2 را فتح کند! علت این موضوع این است که 5 زن اولی که قله های این رشته کوه را فتح کردند به طرز عجیبی مدت کوتاهی بعد از آن در سوانح کوهنوردی جان خودشان را از دست دادند!

[ چهار شنبه 19 آذر 1399 ] [ 11:52 ] [ شکوهی ]

 

19) احتمالا "ماری کیت" و "اشلی اولسون" پولدارترین دوقلوهای جهان هستند!

شاید بتوان گفت ماری کت و اشلی اولسن پولدارترین دوقلوهای جهان هستند که در سال های دهه 1980 برای بازیشان در نقش "میشل تنر" در یک مجموعه تلویزیونی معروف شدند. آنها از زمانی که شش ماهه بودند در این مجموعه بازی می کردند و بازی در فیلم های تلویزیونی و سریال های تلویزیونی را تا زمانی که نوجوان بودند ادامه دادند. این دخترها به اندازه ای به هم شبیهند که بعضی وقت ها به عنوان دوقلوهای یکسان با هم اشتباه گرفته می شوند در صورتی که دوقلوهای یکسان نیستند!

20) یکی از معروف ترین دوقلوهای سریال های تلویزیونی، "الیزابت و جسیکا ویکفیلد" بودند.

یکی از سریال های معروفی که در آمریکا در سال های دهه 1980 و 1990 پخش می شد، سریال "سرزمین شیرین" بود که الیزابت و جسیکا ویکفیلد در این سریال در نقش یک دوقلو به ایفای نقش پرداختند. این دوقلوها یکی از معروف ترین دوقلوهای سریال های تلویزیونی شدند و جالب است بدانید که بر خلاف ظاهرشان که بسیار شبیه به هم بود، شخصیتی کاملا متفاوت از هم داشتند!

21) دبیرستانی در ایالت ایلونیز آمریکا بیشترین تعداد دانش آموز فارغ التحصیل دوقلو را تاکنون داشته است!

در یکی از دبیرستان های واقع در ایالت ایلونیز آمریکا، بیشترین تعداد دوقلو وجود دارد. تعداد دوقلوهایی که تاکنون در این دبیرستان فارغ التحصیل شده اند 44 جفت دوقلو می باشد که نسبت به تعداد متوسط دوقلوهایی که در یک دبیرستان در کشور ایالات متحده آمریکا فارغ التحصیل می شوند سه برابر بیشتر است!

22) سکانسی از یکی از ترسناک ترین فیلم های سینما شامل دوقلوها بوده است!

یکی از ترسناکترین فیلم های تاریخ سینما فیلم "درخشش" اثر استنلی کوبریک است که بر اساس داستانی از استفن کینگ قرار دارد. جالب است بدانید که یکی از ترسناک ترین صحنه های این فیلم مربوط به صحنه ای می شود که در آن لیزا و لوییس برنز در نقش خواهران گرادیس به ایفای نقش می پردازند.

23) شانس این که فرزند مادران مسن تر دوقلو شود بیشتر است.

محققان و دانشمندان هلندی ثابت کرده اند که هرچقدر که سن زنی که حامله می شود بیشتر باشد شانس این که دوقلو داشته باشد بیشتر می شود! به این دلیل که وقتی زنان پیرتر می شوند میزان ترشح هورمونی به نام FSH در بدن آنها افزایش پیدا می کند که این هورمون باعث می شود شرایط رحم آنها برای تشکیل دوقلو مساعدتر شود.

24) مادرانی که لبنیات زیادی می خورند نسبت به مادرانی که سبزیجات زیادی در رژیم غذاییشان وجود دارد، 5 برابر احتمال بیشتری دارد که فرزندانشان دوقلو شوند!

بر اساس مطالعه ای که در ژورنال پزشکی بارداری به چاپ رسیده است؛ خوردن برخی از غذاها می تواند شانس داشتن دوقلو را بیشتر کند. تحقیقات نشان می دهد که شانس دوقلو دار شدن در زنانی که لبنیات زیادی مصرف می کنند 5 برابر نسبت به زنانی که بیشتر سبزیجات می خورند بیشتر است.

25) توانایی دوقلوهای یکسان در انجام اعمال مجرمانه بیشتر است!

در سال 2009 در کشور آلمان یک دزد جواهر از یک جواهرفروشی گردنبندی را که 6.8 میلیون دلار می ارزید دزدید. متاسفانه پلیس برای پیدا کردن این فرد با مشکلات جدی مواجه شد! اسکن های DNA نشان دادند که دزدی توسط برادر دوقلوی شخصی که دستگیر شده بود انجام شده است. ولی دادگاه نمی توانست مشخص کند که کدامیک از آنها این کار را انجام دادند بنابراین مجبور شدند تا آنها را آزاد کنند!!!

26) ممکن است دوقلوهای همسان بعضی وقت ها جای خودشان را با هم عوض کنند!

یکی از "مزیت" های دوقلو بودن این است که آنها بعضی وقت ها می توانند جای خودشان را با هم عوض کنند! به عنوان مثال در سال 1994 پلیس یک دوقلو به نام های رونالد و دونالد اندرسون را به جرم کلاهبردای دستگیر کرد. داستان از این قرار بود که این دو برای این که شناخته نشوند خودشان را به جای همدیگر جا می زدند و هویتشان را با هم عوض می کردند!

27) پیرترین دوقلوهای جهان به ترتیب 107 و 108 سال عمر کردند!

پیرترین دوقلوهایی که تاکنون شناخته شده اند "کین ناریتا" و "جین کین" بودند که ترجمه نام های آنها به ترتیب "طلا" و "نقره" است. آنها به ترتیب 107 و 108 سال عمر کردند. این دو در سال 1892 در روستای نارومی در ژاپن به دنیا آمدند و زمانی که در سن 99 سالگی کشف شدند و شهردار شهر ناگویا آنها را ملاقات کرد مشهور شدند. این دو دوقلو بیان کردند که راز طول عمرشان زندگی ساده، پیاده روی های مستمر و همیاری کردن یکدیگر است. هم اکنون 25 جفت دوقلوی بالای 100 سال در دنیا وجود دارد که پیرترین آنها 106 ساله هستند!

28) در صورتی که یکی از دوقلوهای یکسان به فضا بروند؛ دیگر ژن های یکسانی نسبت به دیگری ندارد!

در سال 2018 ناسا مطالعه ای درباره اثراتی که بودن در فضا می تواند بر روی بدن انسان ها داشته باشد انجام داد. این مطالعه به نتیجه های جالبی منتهی شد. این مطالعه نشان داد که هنگامی که اسکات کلی (که یک برادر دوقلو به نام مت کلی داشت) به فضا رفت و یک سال را در ایستگاه فضایی بین المللی سپری کرد؛ هنگامی که به زمین بازگشت، دیگر از نظر ژنتیکی با برادر دوقلویش یکسان نبود! در حقیقت 7 تا از ژن های اصلی اسکات تغییر کرده بود و حتی دانشمندان گفتند که به احتمال زیاد اسکات ممکن است از نظر بیولوژیکی از برادرش پیرتر هم شده باشد! هنگامی که اسکات این خبر را شنید، بلافاصله گفت: "دیگر به مارک برادر دوقلو نمی گویم!"

29) 17 درصد از دوقلوها چپ دست هستند!

با این که چپ دست بودن تنها در 10 درصد از جمعیت اتفاق می افتد، ولی 17 درصد از دوقلوها چپ دست هستند! این که دقیقا چرا این اتفاق می افتد هنوز بر کسی آشکار نیست ولی محققان گمان می کنند که این موضوع مرتبط با عوامل محیطی، میزان هورمون های بدن مادر در طول دوران بارداری و یا موقعیتی که جنین ها در دوران بارداری دارند می شود.

30) "فرد و جورج" در داستان هری پاتر یکی از معروفترین کاراکترهای دوقلوی دنیا هستند!

یکی از معروفترین کاراکترهای دوقلوی در داستان های دنیا، کاراکترهای فرد و جورج است که مربوط به داستان هری پاتر می باشند. جالب است بدانید که هنرپیشه هایی که نقش این دوقلو را بازی کردند در دنیای واقعی هم دوقلو هستند.

31) این باور که "در بعضی از خانواده ها فرزندان یک نسل در میان دوقلو می شوند" کاملا غلط است!

یکی از افسانه های دروغی که درباره دوقلوها وجود دارد این است که در بعضی از خانواده ها پدیده دوقلو بودن یک نسل در میان اتفاق می افتد! این داستان کاملا غلط است! حقیقت این است که در صورتی که مادری فرزندان دوقلو داشته باشد این ژن در فرزندانش وجود دارد و از آن جایی که در صورتی که این دوقلوها پسر باشند نمی توانند بچه دار شوند بنابراین این ژن را به نسل بعدی انتقال می دهند ولی در صورتی که این دوقلوها دختر باشند احتمال این که آنها نیز بچه هایی دوقلو به دنیا بیاورند خیلی زیاد است به این دلیل که آنها زن هستند! داستان به همین سادگی است!

32) سگ ها در تشخیص دوقلوها از همدیگر توانایی شگفت انگیزی دارند!

سگ ها علاوه بر این که حیواناتی بسیار مفید برای انسان هستند در تشخیص دادن دوقلوها از یکدیگر بسیار موفق عمل می کنند. آنها این کار را با تشخیص دادن بوی مخصوصی که هرکدام از دوقلوها برایشان دارند انجام می دهند. بنابراین اگر هرکدام از این دوقلوها برای خودشان یک سگ داشته باشند؛ سگ ها هرکدام تشخیص می دهند که کدامیک از دوقلوها صاحبشان هستند!

33) دوقلوها نسبت به افراد معمولی بیشتر عمر می کنند.

ثابت شده است که دوقلوهای یکسان نسبت به انسان های عادی عمر طولانی تری دارند! البته هنوز دلیل این موضوع مشخص نیست ولی محققان بر این باورند که به احتمال زیاد این موضوع به این دلیل است که میان این دوقلوها یک ارتباط قوی ایجاد می شود. شاید به همین دلیل است که بسیاری از دوقلوها بالای 100 سال عمر می کنند!

34) یک گروه دیگر از دوقلوها، دوقلوهای نیمه-یکسان می باشد.

در سال 2007 دانشمندان یک نوع کاملا جدید و البته کمیاب از دوقلوها را به نام "دوقلوهای نیمه-یکسان" پیدا کردند. دوقلوهای نیمه-یکسان دوقلوهایی هستند که از مادرشان ژن های یکسانی را به ارث برده اند در صورتی که از پدرشان ژن های متفاوتی را به ارث برده اند! به بیان دیگر، آنها نیمی یکسان و نیمی غیریکسان می باشند. محققان درباره چگونگی ایجاد چنین پدیده ای این گونه فکر می کنند: به احتمال زیاد یک سلول تخمک قبل از این که اسپرمی وارد آن شود در رحم مادر به دو نیم تقسیم شده است و سپس دو اسپرم مختلف وارد آن شده اند. اما هنوز هم ناشناخته های زیادی در این رابطه وجود دارد!

35) بیشترین میزان دوقلوها در کشور بنین در مرکز قاره آفریقا وجود دارد.

کشور بنین کشوری است که در مرکز قاره آفریقا وجود دارد. این کشور بیشتری میزان دوقلوها را در دنیا دارد. در این کشور در هر 1000 نوزادی که متولد می شوند 27.9 آنها دوقلو هستند! این که چه چیزی باعث شده است که تعداد دوقلوها در این کشور اینقدر زیاد باشد هنوز هم بر دانشمندان پوشیده است ولی احتمالا دلیل این موضوع این است که آنها از ریشه درختی به نام کاساوا تغذیه می کنند که دانشمندان فکر می کنند که ممکن است حاوی موادی باشد که با افزایش احتمال دوقلو شدن فرزند ارتباط مستقیمی داشته باشد.

36) شهر کاندیلو گودو پایتخت دوقلوهای جهان است!

پایتخت دوقلوهای جهان شهر شهری در آمریکای جنوبی به نام شهر "کانتیلو گودو" می باشد. بین سال های 1959 تا 2008، 8 درصد از تمام نوزادانی که در این شهر به دنیا آمدند دوقلو بودند. شهروندان این شهر بر این باورند که دلیل این که تعداد دوقلوها در این شهر اینقدر زیاد است این است که آبی که مردم این شهر مصرف می کنند دارای ماده ای است که احتمال دوقلو شدن فرزندان را در زنان این شهر بالا می برد. اما آزمایش های DNA نشان داد که نوع تغذیه زنان این شهر باعث شده است که ژنی که منجر به دوقلو دار شدن می شود در آنها تقویت می شود.

[ سه شنبه 18 آذر 1399 ] [ 17:31 ] [ شکوهی ]

 

چیزهای زیادی در دنیا هستند که آنها را به صورت جفت با هم می بینیم: مانند گوش ها، پاها و غیره. اما یکی از بهترین چیزهایی که آنها را به صورت جفت با هم می بینیم؛ دوقلوها هستند!

دوقلوها همیشه سوژه توجه بسیاری از داستان های مختلف، نمایش ها و فیلم های مختلف بوده اند. دوقلوهای زیادی هستند که دارای شهرت فراوانی در سراسر جهان شده اند. دوقلوها، چه "ماری کیت" و "اشلی اولسن" باشند و چه "فرد جورج ویسلی" باشند و چه "توییدل و توییدل" باشند؛ مردم همیشه جلب آنها می شوند و همیشه احساس می کنند که هرچقدر درباره آنها یاد بگیرند باز هم کم است! دانشمندان سال های زیادی زمان صرف تحقیق درباره رفتار و ماهیت دوقلوها کرده اند و هنوز هم تحقیقات زیادی درباره آنها انجام می شود. در ادامه این مطالب 42 نکته جالب و خواندنی را درباره دوقلوها برای شما ارایه می کنیم

1) دوقلوها به دو نوع "همسان" و "غیرهمسان" تقسیم می شوند!

وقتی که دو فرزند از طریق یک حاملگی به دنیا بیایند به آنها "دوقلو" گرفته می شود. "دوقلوهای یکسان" از یک تخم بوجود می آیند. در حقیقت دوقلوهای یکسان وقتی ایجاد می شوند که یک سلول تخم در همان ابتدا به دو سلول تقسیم شود و این موضوع منجر به این شود که دو نوزاد که دقیقا دارای یک سیستم ژنتیکی هستند بوجود بیایند. در صورتی که "دوقلوهای غیرهمسان" زمانی ایجاد می شوند که دو سلول اسپرم مختلف دو سلول تخم مختلف را در شکم مادر تشکیل دهند و در نتیجه دو موجود کاملا مختلف با هم بوجود می آیند (درست مانند این است که پدر و مادر این دوقلوها دارای دو فرزند شوند که در زمان های مختلفی بوجود آمده اند)

2) ممکن است دو نوزاد با نژادهای متفاوت با هم دوقلو باشند!

ممکن است باور کردن این موضوع برای شما کمی دشوار باشد ولی حقیقت این است که کاملا محتمل است که یک دو نوزادی که هرکدام دارای نژاد مختلفی باشند به صورت دوقلو با هم به دنیا بیایند! جالب اینجاست که حتی ممکن است این دو نوزاد دارای پدرهای مختلفی باشند! البته این مورد خیلی کم اتفاق می افتد ولی در صورتی که زنی با بیشتر از یک نفر رابطه داشته باشد؛ این احتمال وجود دارد که دو سلول تخم که هرکدام مربوط به یکی از این مردان می باشد در بدن او بوجود بیاید و در نتیجه یک دوقلو به دنیا می آید که هرکدام از این نوزادان متعلق به یکی از پدران است!

3) در کشور آمریکا از سال 1980 تا 2009، میزان به دنیا آمدن دوقلوها رشد 76 درصدی داشته است!

بر اساس تحقیقاتی که در "مرکز جهانی کنترل بیماری ها" به عمل آمده است؛ نرخ تولد دوقلوها در جهان از سال 1980 تا سال 2009 به میزان 76 درصد افزایش یافته است! در سال 2009، از هر 30 نوزادی که به دنیا می آمدند یکی از آنها دوقلو بود این در صورتی است که این آمار در سال 1980 برابر با یک دوقلو در هر 53 نوزاد بود!

4) احتمال این که دوقلوها خودشان دوقلو داشته باشند بیشتر از افراد عادی است!

در صورتی که داستان هایی را درباره خانواده هایی شنیده اید که در آنها چندین نوزاد به صورت دوقلو به دنیا آمده اند؛ بدانید که برای این موضوع یک دلیل علمی و قانع کننده وجود دارد! این که پدر و مادری صاحب دوقلو شوند بستگی به ژن های مادر دارد. شرایط ویژه تشکیل دوقلوها در بدن مادرانی که ژن های مورد نظر را دارند بسیار بیشتر از مادران معمولی است و از آن جایی که این ژن ها از نسلی به نسل دیگر انتقال پیدا می کنند بنابراین احتمال این که مادرانی که خودشان فرزند دوقلو بوده اند صاحب فرزند دوقلو شوند کمی بیشتر از مادران معمولی است.

5) مشاهدات زیادی نشان می دهند که دوقلوها با هم یک نوع ارتباط ذهنی دارند!

یکی نکته های بسیار جالبی که در رابطه با دوقلوها وجود دارد این است که آنها یک نوع توانایی و نیروی خارق العاده و ماورا الطبیعه دارند و می توانند با هم ارتباطات مخصوصی برقرار کنند که به آنها اجازه می دهد تا ذهن همدیگر را بخوانند! البته با این که تاکنون هیچ مدرک علمی برای اثبات این مدعا فراهم نشده است؛ ولی مشاهدات زیادی نشان داده است که چنین ارتباط روانی میان دوقلوها وجود دارد!

6) دو راه عمده تشخیص دوقلوها نگاه کردن به ناف آنها و همچنین بررسی اثرانگشت آنها می باشد.

از نظر ظاهری تقریبا غیرممکن است که شما بتوانید تفاوت میان دوقلوهای همسان با هم را تشخیص دهید. اما در صورتی که حقیقتا می خواهید تفاوت میانشان را تشخیص دهید؛ باید به ناف آنها نگاه کنید! از آن جایی که شکل به دنیا آمدن آنها با هم متفاوت بوده است بنابراین شکل ناف آنها شبیه به هم نمی باشد! این رو که حتی دوقلوهای همسان هم شکل ناف های متفاوتی با هم دارند، شما می توانید از این روش به آسانی آنها را از هم تشخیص دهید.

در صورتی که به نظرتان نگاه کردن به ناف آنها کار درستی نیست(!) می توانید آنها را از روی اثر انگشتشان تشخیص دهید. همانطور که می دانید هیچ دو انسانی در دنیا را نمی توانید پیدا کنید که دارای یک اثر انگشت باشند. اثر انگشت هر فردی در حقیقت منحصر به فرد می باشد بنابراین بررسی کردن اثر انگشت آنها بهترین روش برای تشخیص هویت آنها از هم می باشد.

7) دوقلوها همیشه همزمان به دنیا نمی آیند!

معمولا تصور می شود که دوقلوها در یک روز به دنیا آمده اند ولی حقیقت این است که همیشه چنین نیست! در حقیقت در برخی از موارد یکی از این دوقلوها قبل از نیمه شب به دنیا می آید و یکی دیگر بعد از نیمه شب و در چنین مواردی، این دو در دو روز مختلف به دنیا می آیند. اکنون حالتی را تصور کنید که یکی از این دوقلوها در نیمه شب واپسین روز سال به دنیا بیاید و یکی دیگر چند ساعت بعد از روز اول سال بعدی متولد شود! در چنین مواردی (که البته بسیار نادر هستند!) این دو دوقلو از نظر رسمی در دو سال مختلف به دنیا می آیند!

در سال 2011 زوجی که صاحب یک دوقلو شدند تصمیم گرفتند تا یکی از این جنین ها را فریز کنند و چند سال بعد از تولد اولین جنینشان به دنیا بیاورند و در نتیجه هنگامی که اولین جنین آنها تبدیل به یک پسر 5 ساله شده بود؛ دومین نوزادشان (که در حقیقت دوقلوی نوزاد اول بود!) به دنیا آمد!

8) در چند ماه اول حاملگی معمولا یکی از جنین ها پشت جنین دیگر مخفی می شود

قبل از این که پیشرفت های پزشکی مانند تکنولوژی های سونوگرافی به این شکل امروزی دربیاید؛ معمولا این که پدر و مادری دوقلو به دنیا بیاورند کمی تعجب آور بود. البته امروزه با وجود تکنولوژی های مدرن پزشکی باز هم به دنیا آمدن دوقلوها برای پدر و مادر کمی تعجب آور است و معمولا یکی از جنین ها در طول دوران حاملگی خودش را پشت جنین دیگر مخفی می کند! البته دوقلوها نمی توانند برای مدت طولانی مخفی بمانند و بعد از چند ماه اول جنین دوم هم خودش را نشان می دهد!

9) دوقلوها برای برقراری ارتباط با خودشان از یک زبان مخصوص استفاده می کنند!

یکی از مواردی که سال هاست توجه والدین و پزشکانی که در زمینه دوقلوها تحقیق می کنند را به خودش جلب کرده است؛ این مفهوم است که تعداد قابل توجهی از دوقلوها برای ارتباط گرفتن با خودشان یک زبان مخصوصی ابداع می کنند و به این زبان با هم ارتباط می گیرند. تحقیقاتی که در انیستیتوی زبان شناسی عمومی آمریکا انجام گرفته است نشان داده است که حدودا 40 از درصد از دوقلوها برای خودشان زبانی دارند که فقط خودشان می توانند بفهمند!

10) در سال 2004 دو خواهر دوقلو در یک روز هرکدام یک دوقلو به دنیا آوردند!

در سال 2004 در یک رویداد استثنایی، یک خواهر دوقلو در ایالت جورجیای آمریکا در یک روز هرکدام یک جفت نوزاد دوقلوی پسر به دنیا آوردند! دانشمندان گفتند که این رویداد یک رویداد "یک در یک میلیون" می باشد! البته از آن جایی که مادرانی که خودشاندوقلو بوده اند این ویژگی را در ژنشان دارند؛ بنابراین این که خودشان هم فرزندان دوقلو داشته باشند خیلی دور از ذهن به نظر نمی رسد ولی این که هر دو خواهر دوقلو دقیقا در یک روز یک دوقلو به دنیا بیاورند رویداد جالبی است!

11) برخی از دوقلوها را می توان در زمره انواع "دوقلوهای آینه ای" طبقه بندی کرد!

برخی از دوقلوهای یکسان در حقیقت "تصاویر آینه ای" همدیگر هستند. دوقلوهای "آینه ای" به گونه ای هستند که نشانه های جسمی در آنها در بخش های متضاد در بدنشان وجود دارد. به عنوان مثال در صورتی که دست راست یکی از آنها کمی بزرگتر از دست چپش باشد؛ دست چپ دیگری کمی بزرگتر از دست راستش می باشد! در صورتی که این دوقلوها به هم نگاه کنند مانند این است که در آینده به انعکاس تصویر خودشان می نگرند!

12) نباید فراموش کنید که دوقلوها دو "هویت" متفاوت هستند!

مردم معمولا فراموش می کنند که با این که دوقلوها دارای DNA های یکسانی هستند؛ ولی باز هم دو فرد کاملا متفاوت از هم می باشند! حتی دوقلوهایی که ما آنها را به عنوان دوقلوهای یکسانی می شناسیم باز هم دو هویت متفاوت از هم دارند! دقیقا مانند در خواهر و بردار دیگری آنها هم انسان هایی متمایز از هم هستند بنابراین این که دو نفر با هم دوقلو باشند دلیل نمی شود که دقیقا مانند هم عمل کنند یا حتی وقتی که بزرگ شدند شکل ظاهریشان دقیقا شبیه به هم شود! ممکن است آنها وقتی که بزرگ شدند روند کاملا متفاوتی را طی کنند!

13) در فیلم "دوقلو" آرنولد شوارتزنگر و دنیل دویتو نقش دو برادر دوقلو را بازی کردند!

در دنیای حقیقی هیچ کس باورش نمی شد که ممکن است دنیل دویتو و آرنولد شوارتزنگر با هم دوقلو باشند (یا حتی با هم نسبتی داشته باشند!!!) ولی در فیلمی به نام "دوقلو" که در سال 1988 اکران شد؛ این دو نقش دو برادر دوقلو را بازی کردند! در داستان این فیلم آنها نمی دانند که دوقلو هستند و در سنین بزرگسالی متوجه می شوند که هر دوی آنها به دلیل یک تجربه شکست خورده آزمایش ژنتیکی بوجود آمده اند و در زمان تولد از هم جدا شده اند. هنگامی که آنها متوجه این موضوع می شوند، شروع به جستجو برای مادر حقیقیشان می کنند!

14) جنین های دوقلو در شکم مادر سعی می کنند تا با همدیگر ارتباط برقرار کنند!

مطالعات نشان داده است که دوقلوها بعد از هفته چهاردهم حاملگی شروع به ارتباط گرفتن با هم می کنند! مطالعه ای که در دانشگاه پادوا انجام گرفت نشان داد که دوقلوها سعی می کنند تا در شکم مادر به هم نزدیک شوند و سپس در طی چند هفته بعد سعی می کنند تا همدیگر را لمس کنند!

15) وقتی که دوقلوهای یکسان با دوقلوهای یکسان ازدواج می کنند فرزندان حاصل از این ازدواج با فرزندان حاصل از ازدواج دیگر از نظر ژنتیکی خواهر و برادر می شوند!

هنگامی که دوقلوهای یکسان با دوقلوهای یکسان ازدواج می کنند؛ در صورتی که هر چهار زوج خودشان بچه دار شوند؛ فرزندانی که از این دو ازدواج با هم حاصل شده اند با این که از نظر قانونی پسرعمو و دختر عمو و در عین حال پسرخاله یا دخترخاله هستند؛ ولی از نظر ژنتیکی مانند خواهر و برادر هستند و حتی تحقیقات نشان داده است که در چنین شرایطی تشخیص این که کدامیک از این زوجها پدر و مادر حقیقی کدامیک از این فرزندان می باشد غیر ممکن است!!!

16) یعقوب و عیسو اولین دوقلوهایی بودند که در کتاب مقدس از آنها نام برده شده است.

اولین دوقلویی که در کتاب انجیل از آنها نامبرده شده است؛ یعقوب و عیسو بودند که فرزندان اسماعیل بودند (که پسر ابراهیم بود). در کتاب انجیل آمده است که آنها در زمانی که در شکم مادرشان بودند با هم در حال جنگ بودند و حتی زمانی که به دنیا آمدند به شکلی به دنیا آمدند که یعقوب پاشنه عیسو را گرفته بود! در ادامه این داستان آنها مدام با هم در حال جنگ بودند و همیشه از هم تنفر داشتند. این جنگ ها و درگیری ها مخصوصا زمانی شدت می گیرد که پدر و مادر آنها با این که یعقوب فرزند کوچکتر بوده است او را به عنوان جایگزین خودشان به پیامبری قبول می کنند.

17) بر اساس افسانه های یونانی، ستاره های صورت فلکی "جوزا" با هم دوقلو بوده اند!

بر اساس اسطوره های یونانی، صورت فلکی جوزا که در زبان لاتینی به معنی "دوقلو" است در حقیقت نشان دهنده صورت جاودانه دو تن از خدایان یونانی به نام های "کاستور" و "پالوکس" می باشد. این دو خدای یونانی ظاهرا به اندازه ای با هم دوست بوده اند. اما یکی از آنها (پالوکس) دارای جاودانگی بوده و دیگری (کاستور) میرا بوده است. اما این دو همدیگر را بسیار دوست داشتند و این عشق آنها تا حدی زیاد بوده که هنگامی که یکی از آنها یعنی "کاستور" کشته می شود؛ "پالوکس" به "زئوس" یا خدای خدایان می گوید که لطفا او را نیز مانند من جاودانه کن! زئوس هم این خواهش او را می پذیرد و هر دوی آنها را تبدیل به ستاره می کند و در صورت فلکی "جوزا" قرارشان می دهد!

18) بدن مادرانی که فرزند دوقلو دارند می تواند دمای خودش را با دمای مناسب برای آنها وقف دهد!

درباره این که مادران توانایی های فوق العاده ای دارند شکی نیست! ولی یکی از جالب ترین توانایی های بدن مادرانی که فرزند دوقلو دارند این است که بدن آنها می تواند به صورت اتوماتیک به هنگامی که به دوقلوها شیر می دهد خودش را با دمایی که فرزندان دوقلوی او به این دما نیاز دارند وقف دهد! بدن مادر برای آنها دقیقا مانند یک ترموستات عمل می کند!

[ سه شنبه 18 آذر 1399 ] [ 16:52 ] [ شکوهی ]

 

22) فاصله میان بال های یک نوع حشره غول پیکر که 300 میلیون سال پیش زندگی می کرده است به 2 فوت می رسید!

حتی قبل از این که دایناسورها پا به عرصه وجود بگذارند، زندگی موجودات مختلف سال های سال وجود داشته و تکامل پیدا کرده است. قبل از این که این خرندگان غول پیکر که نامشان را دایناسورها گذاشته ایم بوجود بیایند، حشراتی غول پیکر در سیاره زمین زندگی می کردند. یک نوع از این حشرات غول پیکر که 300 میلیون سال پیش زندگی می کرده است و نام آن "مگانورا" می باشد؛ به اندازه ای بزرگ بود که وقتی که بال هایش را باز می کرد اندازه بال هایش بیشتر از 2 فوت می شد! می توانید تصور کنید که این حشره به هنگام پرواز کردن چه صدایی تولید می کرده است؟

23) در مسیر تکاملی خزندگان، گروهی از آنها شبیه به پستانداران شده بودند!

همزمان با این که خزندگان در طول میلیون ها سال تکامل پیدا می کردند، خصوصیات بعضی از آنها تغییر کرد. این نوع از خزندگان که به آنها "سیناپسید" ها یا به عبارت بهتر "خزندگان شبه پستاندار" گفته می شود، از نظر برخی از ویژگی ها شبیه به پستانداران شده بودند!

24) برخی از انواع این خزندگان شبه پستاندار یا همان سیناپس های گوشتخوار، بین شش تا ده فوت طول داشتند.

برخی از انواع سیناپس ها بین شش تا ده فوت طول داشتند و دارای آرواره های بسیار بزرگی بودند. این حیوانات 260 میلیون سال پیش زندگی می کردند و البته مدت ها قبل از این که دایناسورها بوجود بیایند منقرض شده اند.

25) ببرهای چاقودندان در حقیقت گربه های با چاقودندان بودند!

بر خلاف باور همگان، اصلا هیچ "ببرهای چاقودندان"ی وجود ندارد! این موجودات در حقیقت ببر نبودند بلکه گربه هایی با دندان های بزرگ بودند. این گربه های چاقودندان در تمام نواحی کره زمین زندگی می کردند و بین 42 میلیون سال پیش تا 10000 سال پیش در کره زمین وجود داشتند. معروف ترین این گونه، "اسمیلودون" بوده است که در بسیاری از فیلم ها (مانند انیمیشن عصر یخی) به تصویر کشیده شده است.

26) دندان بزرگ این گربه های چاقودندان، بزرگترین نقطه ضعف آنها بوده است!

بزرگترین نقطه ضعف این حیوانات عظیم الجثه این بوده است که دندان آنها هر لحظه ممکن بوده بشکند! در حقیقت آنها برای این که حیوان مورد نظرشان را شکار کنند باید حتما قبل از این که از دندان هایشان استفاده کنند حیوان را می کشتند و سپس آن را با استفاده از این دندان ها می خورند و نمی توانستند از این دندان برای جنگیدن با حیوان استفاده کنند به این دلیل که دندانشان ممکن بود در صورت برخورد کردن با زمین در عین جنگ، بشکند!

27) در دوران "پالئوسن"، کروکودیل های عظیم الجثه ای به نام "سارکوچووز" به اندازه 40 فوت وجود داشتند!

کروکودیل هایی با اندازه 40 فوت وجود داشتند که تقریبا 2 برابر کروکودیل هایی هستند که امروزه می بینیم. وزن این کروکودیل ها تقریبا برابر با هشت تن بوده است!

28) 420 میلیون سال پیش موجوداتی به نام "آتروپادها" در دریا زندگی می کردند که بسیار شبیه به حشرات بودند!

تقریبا 420 میلیون سال پیش، اقیانوس های سیاره زمین مهمان موجوداتی به نام "آتروپاد" ها بودند (حشرات نمونه های امروزی این موجودات می باشند) که البته اندازه های بسیار زیادی داشتند! بزرگترین آنها که فسیلش در کشور انگلستان کشف شده است که 5 فو و 8 اینج طول داشته است!

29) یکی از موفق ترین موجودات ماقبل تاریخ از لحاظ تعداد و دوام، لیستروساروس نام داشت.

بلافاصله بعد از پایان دوره پرمیان، موجودی که از نظر تعداد از همه موجودات در کره زمین بیشتر بود (که دانشمندان باور دارند که این موجود یکی از موفق ترین موجودات کره زمین هم هست!)، "لیستروساروس" بود. این موجود تقریبا هم اندازه خوک بود و این موجودات را می توان به عنوان اجداد اکثر پستاندارانی که امروزه در کره زمین هستند به حساب آورد.

30) "پاراکراتریوم" ها بزرگترین گونه های پستاندارانی بودند که در سیاره زمین زندگی می کردند.

بزرگترین گونه از پستاندارانی که در تاریخ کره زمین وجود داشتند موجوداتی به نام "پاراکراتریوم" ها بودند که تخمین زده می شود که 44000 پوند وزن و تقریبا 16 فوت قد و 4.5 فوت طول داشتند! البته خوشبختانه این حیوانات گیاهخوار بودند!

31) موجودات عجیب و غریب زیادی در قاره آمریکای جنوبی وجود داشتند.

به دلیل این که قاره آمریکای جنوبی برای مدت طولانی از دیگر قاره های دنیا دور مانده بود؛ بنابراین موجودات عجیب و غریب زیادی برای مدت میلیون ها سال در آن شکل گرفتند. یکی از انواع این موجودات "دودکوروس" نام داشت که 5 فوت ارتفاع و بیش از 2300 تن وزن داشت!

32) در کنار ماموت های پشمالو، کرگدن های پشمالو نیز وجود داشتند!

تاکنون درباره ماموت های پشمالو شنیده اید ولی کرگدن های پشمالو چطور؟ این موجودات در کنار ماموت های پشمالو زندگی می کردند و حتی تا زمان انسان ها نیز در سیاره زمین وجود داشتند (حدودا 11000 سال پیش نابود شدند!) در نقاشی های انسان های غارنشین نیز تصاویر کرگدن های پشمالو وجود دارد!

33) نزدیکترین گونه به فیل های امروزی، "دنوتریوم" ها بودند!

نزدیکترین موجودات به فیلم های امروزی موجوداتی به نام "دنوتریوم" بودند که 13 فوت بلندی داشتند!

34) آن چه که آن را "عصر یخی" می نامیم در حقیقت میلیون ها سال طول کشیده است!

دانشمندان می گویند "عصر یخبندان" یا "عصر یخی" میلیون ها سال به طور انجامیده است و باعث شده است که در برخی از مکان های کره زمین یخ هایی به ضخامت 10000 فوت بوجود بیایند. ولی تعریفی که اکثر دانشمندان از "عصر یخی" دارند عصری است که از 2.5 میلیون سال پیش تا حدود 11700 سال پیش به طور انجامیده است!

35) نزدیکترین موجودات به خرس های کیسه دار امروزی، "دیپروپوردون" ها بودند.

در دوره پریون موجوداتی به نام "دیپروپوردون" ها در کشور استرالیا بوجود آمدند که بیش از 6000 پوند وزن داشتند. این حیوانات نزدیکترین موجود به "خرس های مخصوص کسیه دار (وومبات ها)" ها بوند که امروزه در کره زمین وجود دارند.

36) یکی از اجداد خرس های امروزی، "خرس های با چهره کوچک" بودند.

خرس های با چهره کوچک گونه ای از خرس ها بوند که قبل از خرس های امروزی در کره زمین وجود داشتند. این موجودات وقتی که بر روی دوپای خودشان می ایستاندند قد آنها به حدودا 12 فوت می رسید!

37) ماموت های پشمالو حتی در زمان انسان ها هم وجود داشتند!

ماموت های پشمالو یکی از مهم ترین حیوانات ماقبل تاریخ بودند که اکثرا این حیوانات را با دایناسورها اشتباه می گیرند. در صورتی که این موجودات به هیچ عنوان دایناسور نبودند! این حیوانات پشمالو را می توان به عنوان پسرعموهای فیل هایی که امروزه در کره زمین می بینیم شناسایی کنیم. این حیوانات در طول دوران عصر یخی ایجاد شدند و در همین زمان هم از بین رفتند. علت این که آنها در بدنشان پشم داشتند به این دلیل بود که در شرایطی بسیار سرد زندگی می کردند و برای این که در چنین شرایطی بتوانند دوام بیاورند این پشم ها در بدنشان ایجاد شده بود. وزن برخی از این ماموت ها خیلی زیاد بود و حتی به 12 تن هم می رسید. این ماموت ها نیز در زمان انسان ها وجود داشتند و تنها 4500 سال پیش منقرض شده اند. به این معنی که حتی در زمان انقراض آخرین ماموت پشمالو اهرام مصر هم وجود داشته است! البته دلیل اصلی که چرا این ماموت ها منقرض شده اند هنوز بر کسی آشکار نیست ولی دانشمندان بر این باورند که به دلیل این که آنها همزمان با انسان ها زندگی می کردند ممکن است یکی از اولین گونه هایی باشند که بوسیله انسان ها شکار شده و نابود شده اند!

38) بزرگترین کوسه های تاریخ، "مگالودون" ها بودند.

دانشمندان بر این باورند که مگالودون ها بزرگترین کوسه های تاریخ بودند که 60 فوت طول داشتند! این کوشه ها کمتر از دو میلیون سال پیش از بین رفتند و البته هنوز یک اسکلت کامل از آنها پیدا نشده است و فقط و فقط از روی آرواره های آنها می توان تشخیص داد که آنها چقدر بزرگ بودند!

39) "مگاتریوم" ها موجوداتی عظیم الجثه بودند که در آفریقای جنوبی زندگی می کردند!

اگر یک حیوان باشد که لیاقت نام "مگا" به معنای بزرگ را در ابتدای نامش داشته باشد؛ این حیوان "مگاتریون" می باشد. آنها حیواناتی عظیم الجثه (بزرگتر از فیل ها) بودند که علاوه بر این که درنده بوند می توانستند بر روی دوپا و هم بر روی چهارپایشان راه بروند و این موضوع بدین معنی است که آنها حیوانات خطرناکی بوده اند!

40) "خوک های جهنمی" اجداد گرازهای امروزی بوده اند!

"اولیگوسن" ها گروهی از موجودات بودند که شبیه به خوک بودند که بعضی وقت ها به آنها لقب "خوک های جهنمی" داده می شود. این موجودات دقیقا مانند گرازها بودند ولی در حقیقت این موجودات بسیار خطرناک تر از آن چیزی بودند که ممکن است فکرش را بکنید! این موجودات به اندازه یک گاو بزرگ بودند و دقیقا مانند یک گرازغول پیکر به نظر می آمدند! فسیل هایی از این حیوانات درنده را در حالی که دندان هایشان را در بدن موجودات دیگر مانند کرگدن ها و موجودات بزرگ دیگر فرو برده اند پیدا شده است. دانشمندان بر این باورند که این جانوران اجداد گرازهای امروزی بوده اند!

41) بزرگترین هزارپای تاریخ هشت فوت طول داشته است!

300 میلیون سال پیش، سیاره زمین دارای میزان اکسیژن بسیار بالایی در جوش بود. این میزان اکسیژن اجازه می داد تا حشرات بزرگتر از هر زمانی شوند! بزرگترین حشره ای که تاکنون کشف شده است مربوط به همان دوره است. این حشره که یک "آتروپلورا" نام دارد دقیقا مانند یک هزارپای مدرن است! اما نکته قابل توجه در اندازه این حشره است که تقریبا به هشت فوت می رسیده است!

[ سه شنبه 18 آذر 1399 ] [ 15:37 ] [ شکوهی ]

 

همه ما می دانیم که روزگاری در سیاره زمین موجوداتی حکمفرمانی می کردند که ما نام آنها را "دایناسور" گذاشته بودیم. ولی حقیقت این است که این موجودات تنها موجودات ترسناکی نبودند که در سیاره ما زمین وجود داشتند! برای اثبات این مدعا مثال های زیادی وجود دارد که می توان گفت که از نظر اندازه و از نظر ترسناک بودن به اندازه دایناسورها (و یا شاید هم ترسناکتر از آنها!) بوده اند! در ادامه این مطلب 41 حقیقت را درباره برخی از انواع این موجوداتی که روزگاری در کره زمین وجود داشته اند ولی ما توجه زیادی به آنها نداریم؛ ارایه می کنیم.

1) پستاندارانی که همزمان با دایناسورها زندگی می کردند بعد از دایناسورها هم به زندگی خود ادامه دادند!

با این که پستانداران میلیون ها سال به عنوان موجودات کوچکی که زیر سایه دایناسورها زندگی می کردند وجود داشتند؛ ولی خود آنها هم این شانس را داشتند تا بعد از این که چیزی حدود 65 میلیون سال پیش دایناسورها منقرض شدند؛ به حیات خود ادامه دهند. آنها در یکی از دوره های زمین شناسی که حدودا 43 میلیون سال به طول انجامید و نام این دوره "پالئوژن" بود زندگی می کردند و همچنین تکامل پیدا می کردند!

2) پرندگان غول پیکر تنها گونه ای از دایناسورها بودند که از انقراض بزرگ آنها جان سالم به در بردند!

در صورتی که انقراض دایناسورها در پایان دوره کرتاسه را به عنوان بعد از ظهر یک روز پاییزی درنظر بگیریم؛ در این صورت دوره ای که در این دوره سیاره زمین فرصت پیدا کرد تا دوباره منابع تجدید پذیر خودش را تجدید کند و به وضعیت اولیه خودش بازگردد (که نام این دوره دوره پالوکن نام دارد) را می توان به اندازه فاصله این بعد از ظهر تا صبح روز بعدی درنظر گرفت. جالب است بدانید که این دوره بین 56 تا 66 میلیون سال پیش به مدت حدودا 10 میلیون سال به طول انجامیده است که در این دوره سیاره ما شاهد یک دوره طولانی تجدید منابع و تعدیل شرایط بود و در این دوره دوباره شرایط برای بوجود آمدن موجودات جدید فراهم شد. این موجودات شامل برخی از پستانداران و خزندگان و حشرات بودند.

در نتیجه بعد از انقراض سهمگین دایناسورها زندگی دوباره در سیاره زمین جریان یدا کرد و اولین گروهی از حیوانات که حقیقتا از نظر علمی توانستند جان سالم از این دوران سخت به در ببرند، یک نوع خاصی از دایناسورهایی بودند که از این داستان جان سالم به در برده بودند: پرندگان!

3) یکی از بزرگترین انواع پرندگان غول پیکری که بعد از دایناسورها زندگی می کردند، گاستورینس ها بودند که دارای طولی به اندازه دو متر بودند!

پرندگان اولین موجوداتی بودند که خلا میان زمانی که دایناسورها در زمین زندگی می کردند و زمانی که موجودات بعدی در زمین پدیدار شدند را پر کردند. پرنده هایی که در این زمان در دنیا زندگی می کردند خیلی بزرگ بودند! یکی از بزرگترین انواع این پرندگان که "گاستورنیس" نام داشت قدی تقریبا برابر با دو متر داشت و برای مدت طولانی در سیاره زمین وجود داشت. این پرنده گوشتخوار بود و معمولا با حمله کردن به پرنده های دیگر و خوردن گوشت آنها غذای خودش را تامین می کرد. البته انواع دیگری از این پرنده نیز وجود داشت که گیاهخوار بودند.

4) "پروپاتریون" ها کوچکترین پستاندارانی بودند که در دوره "پالئوژن" در زمین زندگی می کردند.

یکی از کوچکترین پستاندارانی که در آن زمان در سیاره زمین وجود داشت؛ "پروپاتریون" نام داشت. البته نمی توان هیچ حیوانی را که هم اکنون در سیاره زمین وجود دارد با این حیوان مقایسه کرد ولی در مجموع می توان گفت که این حیوان کمی شبیه به اسب هایی است که امروزه می بینیم.

5) در دوره پالئوسن حیواناتی به شکل ترکیبی از کانگرو و کوالا وجود داشتند.

در دوره بعد از انقراض دایناسورها و رشد و تکامل پستانداران، انواع مختلفی از آنها در سیاره زمین ایجاد شدند که برخی از آنها شبیه به حیواناتی بودند که امروزه می شناسیم و برخی از آنها هم هیچ شباهتی به حیوانات امروزی نداشتند. از جمله یکی از انواع پستاندارانی که در آن زمان زندگی می کرد، "مارسوپیلاس" نام داشت. امروزه می توان گفت که کوالا ها و یا شاید برخی از انواع کانگروها نوادگان این حیوان ماقبل تاریخ می باشند.

6) بزرگترین مارهایی که تاکنون شناخته شده اند در دوران پالئوژن زندگی می کردند و طولی برابر با 40 فوت و وزنی برابر با 2500 پوند داشتند!

تحقیقاتی که زیست شناسان انجام داده اند به این نتیجه رسیده است که احتمالا بزرگترین انواع مارهایی که ما می شناسیم در همین دوره "پالئوژن" وجود داشته اند. تخمین زده می شود که یکی از بزرگترین انواع مار شناخته شده که در این دوره زندگی می کرده است طولی برابر با 40 فوت داشته است و وزن آن چیزی حدود 2500 پوند بوده است! اندزاه این گونه مار که به آن "تیتانبوا" گفته می شود منجر شده است که دانشمندان فکر کنند که این جانور به احتمال زیاد بخش عمده ای از زمانش را درون آب می گذارنده است به این دلیل که به دلیل وزن زیادی که داشته است نمی توانسته در روی سطح زمین به اندازه ای سریع حرکت کند که بتواند حیوانات دیگر را شکار کند!

7) در دوره "پالئوسن" که بعد از دوره "پالئوژن" رخ داده است؛ شرایط آب و هوایی کره زمین برای همیشه تغییرات اساسی کرده است.

بعد از دوره طولانی "پالئوژن"، دوره ای به نام دوره "پالئوسن" بر سیاره زمین گذشته است که این دوره از 56 تا 33 میلیون سال پیش به طول انجامیده است. در این دوره دمای کل کره زمین بسیار بالا رفته است و این بالا رفتن دما باعث شده است که در این دوران (و مخصوصا در نیمه دوم این دوران) همه چیز در سیاره زمین تغییر کند و از جمله این تغییرات این بود که بخش های یخ زده آب های دریاچه اطلس آب شدند و باعث شدند که شرایط آب و هوایی و شرایط دمایی سیاره زمین برای همیشه دستخوش تحولات جدی شود. در پایان این دوره نیز به دلیل همین تغییرات آب و هوایی شرایط زندگی برای موجودات زنده در سیاره زمین مساعد نبود به شکلی که حدودا 20 درصد از تمام موجوداتی که در سیاره زمین وجود داشتند کشته شدند!

8) تنها در نیمه دوم دوران "پالئوسن" پستانداران کمی بزرگ شدند.

در نیمه اول دوره "پالئوسن" پستاندارانی که بر روی سیاره زمین وجود داشتند بسیار کوچک بودند. در حقیقت اکثر این پستانداران هرگز از 10 کیلوگرم سنگین تر نبودند و تنها در نیمه دوم این دوره بود که آنها کمی بزرگتر از زمانی شدند که در دوره "پالئوژن" بودند. دانشمندان هنوز دارند بر روی چرایی این موضوع فکر می کنند.

9) بزرگترین مورچه های تاریخ به اندازه یک مرغ مگسخوار بوده اند!

بزرگترین گونه ای که مورچه که تاکنون کشف شده است؛ هم در کشور آلمان و هم در نواحی وومینگ کشف شده و این موضوع به این معنی است که احتمالا این نوع مورچه به احتمال زیاد در بخش های وسیعی از کره زمین وجود داشته است. به این نوع مورچه "تیتانمیرما" گفته می شود. مورچه های ملکه از این گونه مورچه به اندازه یک مرغ مگس خوار بوده اند!

10) در قاره آفریقا پرندگانی به اندازه 10 فوت وجود داشتند!

در نیمه دوم دوره "پالئوسن" و دقیقا همزمان با زمانی که بخش زیادی از پستانداران در دنیا رشد چشمگیری داشتند؛ در یکی از بخش های کره زمین (که امروزه آن را به نام قاره آفریقا می شناسیم) پرندگانی ظاهر شدند که دانشمندان به آنها "پرندگان وحشت" می گویند! نام علمی آنها "فورسوچید" است. این پرندگان بزرگ تقریبا 10 فوت قدر داشتند و ده ها میلیون سال در قاره آفریقا زندگی می کردند. این پرنده ها گوشتخوار بودند و از پرندگان دیگر تغذیه می کردند!

11) "کروندوت" ها یکی از اجداد اولیه حیوانات درنده امروزی بودند که 1800 پوند وزن داشتند!

در طول دوره "پالئوسن" همزمان با این که گیاهخواران بزرگتر می شدند جانورانی که آنها را می خورند نیز بزرگتر می شدند. از جمله گونه ای از این پستانداران گوشتخوار و درنده که نام آنها "کرندوت" بود یکی از بزرگترین انواع این پستاندارنی بودند که حیوانات گیاهخوار را می خورند. تخمین زده شده است که این حیوانات به اندازه 1800 پوند وزن داشتند!

12) اولین میمون ها از یک گربه خانگی بزرگتر نبودند.

در این دوره برای اولین بار در تاریخ کره زمین شامپانزه های اولیه بوجود آمدند. یکی از اولین و ابتدایی ترین مثال های این نوع حیوانات، حیواناتی به نام "گودینوتا" بودند که در حقیقت نوعی میمون بودند که اندازه آنها از یک گربه خانگی بزرگتر نبود. این نوع میمون های مخصوص در کشور آلمان امروزی زندگی می کردند و علت این موضوع هم این بود که در آن زمان در این بخش از کره زمین باران های شدید می آمد.

13) "پروراستوموس" ها اولین جانداران دوزیست بعد از دایناسورها بودند.

بعد از انقراض دایناسورها پستانداران زیادی در سطح سیاره کره زمین شکل گرفتند. در آن زمان لاکپشت های غول آسا همراه با دایناسورها از بین رفته بود. برخی از این پستانداران به درون رودخانه ها و دریاها رفتند و جایگزین هایی برای این لاکپشت ها شدند. یکی از اولین نمونه ها از پستاندارانی که در این دوره به آب رفتند، "پروراستوموس" نام دارد. البته این حیوان معمولا در سطح کره زمین زندگی می کرد ولی شواهدی وجود دارد که نشان می دهد که این حیوان یک زندگی دوزیستی (بعضی وقت ها در آب و بعضی وقت ها در خشکی) داشته است.

14) "مسونیچید" ها حیواناتی گوشتخوار بودند که کمی مانند گرگ و کمی مانند خوک بودند.

گروهی از حیوانات گوشتخوار به نام "مسونیچید" ها بودند که در اوایل دوره "پالئوسن" رشد کردند و با پایان دوره "پالئوسن" از بین رفتند. این حیوانات بسیار خطرناک و درنده بودند و برای زنده ماندن حیوانات دیگر را شکار می کردند. درباره شکل ظاهری این حیوانات باید گفت که این حیوانات تا حد زیادی شبیه به گرگ هایی بودند که امرزه می بینیم ولی در عین حال به خوک های امروزه هم بی شباهت نبودند.

15) زمین های سرسبز برای اولین بار در دوره "پالئوسن" شکل گرفتند.

همانطور که بیان شد، بعد از دوره "پالئوژن"، دوره پالئوسن بین 34 تا 23 میلیون سال پیش بر سیاره زمین گذشت. در این دوره به دلیل تغییرات آب و هوایی که در سیاره زمین ایجاد شد، شکل سیاره زمین تا حدود زیادی شبیه به زمینی که امروزه می شناسیم درآمد. به عنوان مثال زمین هایی که سرسبز هستند برای اولین بار در این دوره ایجاد شد و البته همان طور که بیان شد حیوانات در این دوره بزرگتر و بزرگتر شدند و مخصوصا پستاندارانی ایجاد شدند که دارای اندازه های بسیار بزرگی بودند.

16) قبل از دایناسورها 96 درصد از تمام موجودات سیاره زمین در یک انقراض بزرگ شده اند!

اکثر مردم درباره انقراض دایناسورها می دانند. آنها می دانند که بعد از اتفاقی که برای دایناسورها افتاد دیگر هرگز سیاره زمین چیزی به نام "دایناسور" را ندید. ولی جالب اینجاست که بدانید خیلی قبل از این که دایناسورها به وجود بیایند، یک بار دیگر یک انقراض بزرگ صورت گرفته بود که برای همیشه تمام زندگی در سیاره زمین را نابود کرده بود! این داستان در که دورانی میان دوران پرمین و تریساک (یعنی چیزی حدود 252 میلیون سال پیش) اتفاق افتاده است؛ تقریبا 96 درصد از حیات را بر روی سیاره زمین پاک کرده است! در این زمان بخشی از موجوداتی که نابود شدند حشرات بودد. در این زمان حتی سوسک ها هم برای این که باقی بمانند تلاش زیادی کردند (و البته موفق شدند!) خوشبختانه این دوران دوران پایان حیات در سیاره زمین نبود و دایناسورها بعد از مدتی در زمین بوجود آمدند!

17) 300 میلیون سال پیش موجودی شبیه به یک رتیل غول پیکر در اقیانوس ها زندگی می کرده است!

حدودا 300 میلیون سال پیش، یک موجودی که شبیه به عنکبوتی غول پیکر است در اقیانوس های کره زمین زندگی می کرده است! نام این موجود ترسناک "مگاراچ" بوده است و طول بدن این موجود به اندازه 2 فوت می رسیده است!

18) بیلاساروس گونه ای از وال ماقبل تاریخ است که در ابتدا همه فکر می کردند یک نوع خزنده دریایی است!

هنگامی که اولین فسیل های "بیلاساروس" کشف شد، همه فکر می کردند که این فسیل مربوط به یک جاندار خزنده بسیار غول پیکر است که در دریا زندگی می کرده است. ولی سال ها بعد مشخص شد که این فسیل ها مربوط به یک وال بسیار عظیم الجثه می باشد که 35 تا 40 میلیون سال پیش در سیاره زمین زندگی می کرده است. اما نام بیلاساروس برای این گونه از وال ماقبل تاریخ همچنان باقی مانده است که البته از نظر عملی غلط است (به این دلیل که "ساروس" پسوندی است که برای اطلاق کردن به موجودات خزنده از آن استفاده می کنند)

19) "پیروتریوم" ها اجداد فیل های امروزی، شبیه به کرگدن بوده اند.

یک نوع حیوان کرگدن مانند به نام "پیروتریوم" در دوران "پالئوسن" در سیاره زمین زندگی می کرده است. این حیوان که تقریبا 10 فوت طول و 5 فوت ارتفاع داشته است ظاهرش شبیه به یک کرگدن امروزی بوده است. اما تحقیقاتی که دانشمندان و زمین شناسان بر روی این موجود انجام داده اند ثابت کرده است که این موجود به احتمال زیاد از اجداد حیواناتی بوده است که امروزه آنها را به عنوان "فیل" می شناسیم. کلمه "پیروتریوم" به معنی "هیولاهای آتشین" می باشد. علت این نامگذاری این نبوده است که آنها ارتباطی با آتش داشته اند بلکه علت این نامگذار این است که اولین بار فسیل این جانوران در نواحی آتش فشانی کشف شد.

20) اجداد وال های امروزی یعنی حیواناتی به نام "آمبولکتوس" ظاهری شبیه به کروکودیل داشتند.

دو طول دوران "پالئوسن" یکی از گونه های پستاندارانی که با رفتن به دریا تبدیل به اجداد وال های امروزی شد؛ حیوانی به نام "آمبولکتوس" بود. این حیوان را می توان به عنوان رابطی میان والهای امروزی و حیوانات ماقبل تاریخ که اجداد این نوع وال ها بوده اند درنظر گرفت. معنی نام "آمبولکتوس" به معنی "والی که راه می رود" است. این نوع حیوانات به احتمال زیاد دوزیست بوده اند و هم در آب و هم در دریا زندگی می کردند. ظاهر این حیوانات تا حدود زیادی شبیه به کروکودیل است.

21) "پلزیوزاروس" ها دایناسور نبودند!

بسیاری از مردم فکر می کنند که "پلزیوزاروس" ها دایناسور بوده اند ولی حقیقت این است که آنها اصلا هیچ ربطی به دایناسورها نداشتند. آنها یک گونه از خزندگان بودند که بعدا کم کم خودشان را به زندگی در آب عادت دادند. این حیوانات میلیون ها سال در کره زمین زندگی می کردند و برخی از آنها حتی 50 فوت طول داشتند!

[ سه شنبه 18 آذر 1399 ] [ 14:55 ] [ شکوهی ]

 

25) انیشتین عاشق پیپ کشیدن بود!

او عاشق کشیدن پیپ بود. او همیشه فکر می کرد که کشیدن پیپ به او کمک می کند تا آرامش خودش را حفظ کند و همچنین به او کمک می کند تا بتواند قضاوت های شخصیش را بهتر انجام دهد. البته به توصیه دکترش، کشیدن پیپ را ترک کرد ولی عادت گذاشتن این پیپ ها در دهانش را ترک نکرد! او همیشه پیپ خالی را در دهانش می گذاشت و آن را می جوید!

26) او نمی دانست چطور شنا کند!

انیشتین همیشه دوست داشت تا دریانوردی کند. او برای خودش یک قایق خریده بود که نام آن را "تینف" گذاشته بود. تینف یک نام عبری است که به معنی "بی ارزش" می باشد. علت این نامگذاری این بود که او فکر می کرد که توانایی هایش در زمینه قایقرانی و دریانوردی نیز مانند نامی که برای قایقش انتخاب کرده بود بسیار کم ارزش و سطح پایین هستند! نکته جالب اینجاست که نه تنها در قایق رانی فرد ماهری نبود؛ بلکه حتی نمی دانست که چگونه شنا کند!

27) انیشتین برای نظریه نسبیت جایزه نوبل نگرفت!

او هرگز برای بهترین کارش (که کار کردن بر روی نظریه نسبیت بود) جایزه نوبل نگرفت. البته در سال 1921 این جایزه را برای کارهایش در زمینه اثرات فوتوالکتریک دریافت کرد.

28) در پنج سالگی از طریق یک قطب نما با فیزیک آشنا شد!

یک روز وقتی که انیشتین تنها پنج سال سن داشت و مریض بود و در تختخواب افتاده بود؛ پدرش یک قطب نما برای او خرید تا با او بازی کند. نیرویی که باعث می شد که این میخ ها در قطب نما به این طرف و آن طرف حرکت کنند؛ باعث شد تا جرقه های علاقه به فیزیک در او ایجاد شود.

29) تصاویر انیشتین در حالی که زبانش را بیرون آورده بود با قیمت 74324 دلار به حراج گذاشته شدند!

در روز تولد هفتاد و دو سالگیش، گروهی از عکاسان او را محاصره کردند تا از او عکس هایی بگیرند. او که از اینکه لبخندهای تصنعی بزند خسته شده بود؛ به جای این کار زبانش را بیرون آورد و به سمت عکاسان خیره شد. 9 تصویر به این شیوه از او گرفته شد. او تمام این تصاویر را که به این شکل از او گرفته شده بود برای عکاسان امضا کرد. بعدها این تصاویر با قیمت 74324 دلار به حراج گذاشته شدند!

30) انیشتین یک دختر به نام لسرل داشت که حاصل رابطه پنهانی او بود

هنگامی که انیشتین تنها 22 سال سن داشت؛ دختر او که حاصل رابطه پنهانی او با دوست دخترش بود به دنیا آمد. نام این دختر را لسرل گذاشتند. متاسفانه برای این دختر شناسنامه مناسبی نگرفتند. تا به امروز هنوز هم معلوم نیست که سرنوشت این دختر چه شده است؟

31) شکل مغز انیشتین با شکل یک مغز معمولی اندکی متفاوت بود

مغز انیشتین نسبت به یک مغز معمولی کمی کوچکتر بود. ولی شکل کلی مغز او به شکلی بود که لبه های کناری آن نسبت به لبه های کناری مغز یک انسان معمولی به میزان 15 درصد پهن تر بودند. این بخش های مغز مرتبط با توانایی های انسان در زمینه تجزیه و تحلیل ریاضیات می شود. همچنین افرادی که این بخش از مغزشان پهن تر است افرادی هستند که دارای هوشیاری بیشتری هم از نظر بصری و هم از نظر درک فضایی دارند. محققان بر این باورند که به همین دلیل است که انیشتین توانسته است به این شیوه در علم پیشرفت کند.

32) انیشتین هرگز یاد نگرفت که چطور رانندگی کند!

انیشتین هرگز برای خودش ماشین نداشت و هرگز یاد نگرفت که چطور راندگی کند. در مواقعی که نیاز بود جایی برود که باید با ماشین به آن جا می رفت؛ راننده مخصوصی داشت که او را تا آنجا می رساند و بعضی اوقات هم دوستانش او را تا آن جا می رساندند.

33) پلیس FBI سال ها برای انیشتین پرونده سازی می کرد

در دسامبر سال 1932، FBI شروع به نگهداری پرونده های مرتبط با آلبرت انیشتین کرد. آنها به این دلیل برای او پرونده تشکیل می دادند که از وجود او احساس خطر می کردند و شدیدا به او مشکوک بوند. اسناد زیادی در رابطه با انیشتین جمع آوری شد . این پرونده روز به روز بزرگتر و بزرگتر شد تا اینکه هنگامی که آلبرت انیشتین فوت کرد، حجم پرونده ای که درباره او جمع کرده بودند به میزان 1427 صفحه رسیده بود! رئیس FBI در آن زمان (که فردی به نام جی. ادگار هوور بود) شدیدا نسبت به انیشتین مضنون بود! او بر این اعتقاد بود که انیشتین یک فرد بسیار رادیکال و حتی یک کومونیست است!

34) انیشتین یک رابطه عاطفی با یک جاسوس روسیه در زمان جنگ جهانی برقرار کرد

در سال های آخر جنگ جهانی دوم، آلبرت انیشتین (که در آن زمان مجرد بود) نسبت به یکی از دانشمندان همکارش به نام "مارگاریتا کونکوا" علاقه پیدا کرد. مارگاریتا کونکوا در حقیقت یک جاسوس روسی بود که در عین حال زنی دانشمند هم بود و در زمان جنگ برای روسیه جاسوسی می کرد. البته در این زمان این زن شوهر داشت و زمانی که جنگ جهانی دوم تمام شد این زن به همراه شوهرش دوباره به کشور زادگاهشان و شهر موسکو بازگشتند. ظاهرا ماموریت کونکوا این بود که درباره "اثراتی" که برنامه های هسته ای آمریکا می تواند بر روی جهان داشته باشد تحقیق کند. روس ها به او ماموریت داده بودند که خودش را به مدیر پروژه منهتن یعنی "رابرت جی. اوپنهایمر" نزدیک کند و در باره این پروژه اطلاعاتی کسب کند. البته کونکوا خیلی در کارش در نزدیک شدن به اوپنهایمر موفق نشد!

35) هیچ کس نمی داند انیشتین در آخرین دقایق عمرش چه گفته است!

هنگامی که انیشتین در بستر مرگ قرار داشت؛ آخرین لغاتش زندگیش را به یکی از پرستارانی که در آن زمان در بالای سرش بود گفت. متاسفانه کلماتی که او در واپسین دقایق زندگیش می گفت به زبان آلمانی بیان شدند و از آن جایی که این پرستار نمی توانست به زبان آلمانی صحبت کند نفهمید که او در آخرین دقایق زندگیش چه می گوید.

36) نود و نهمین عنصر جدول تناوبی به افتخار آلبرت انیشتین، "انیشتینیم" نام دارد

به پاس تلاش هایی که انیشتین در علم شیمی و فیزیک کرد؛ یکی از عناصر جدول تناوبی را (نود و نهمین عنصر جدول تناوبی) به افتخار او، عنصر "انیشتینیم" نام نهادند. البته باید دانست که او هیچ ارتباطی با این عنصر ندارد وهیچ تلاشی برای کشف کردن این عنصر در جدول تناوبی نکرده است!

37) در طراحی چشمان شخصیت "یودا" در سری فیلم های جنگ ستارگان از طرح چشمان آلبرت انیشتین استفاده شده است

شخصیت "یودا" یکی از شخصیت های محبوب سری فیلم های جنگ ستارگان است. در طراحی این شخصیت از چهره آلبرت انیشتین استفاده شده است! در حقیقت طراحی چشمان این عروسک از روی طراحی چشمان این دانشمند برجسته الهام گرفته شده است. علت این الهام گیری در طراحی این بوده است که به نگاه یودا یک حالت هوشمندانه و آگاهانه ای داده شود.

38) انیشتین فعالیت های ضد نژادپرستانه داشت

در زمانی که انیشتین در آن زندگی می کرد در کشور آمریکا تبعیض های نژادی بسیار زیادی وجود داشت. در حقیقت در آن زمان افراد سفیدپوست نسبت به افراد رنگین پوست از حقوق بالاتری برخوردار بودند. هنگامی که انیشتین به ایالات متحده آمریکا رفت، به عضویت NAACP درآمد. NAACP مخفف کلمه (National Association for the Advancement of Colored People است که به معنی "انجمن ملی برای احقاق حق به افراد رنگین پوست" می باشد. انیشتین بعد از پیوستن به این انجمن سعی کرد تا در آن حضور فعالانه ای داشته باشد و همچنین با شجاعت و شهامت تصمیم گرفت تا بر علیه تبعیض های نژادی که در آن زمان در ایالات متحده آمریکا وجود داشت مبارزه کند.

39) او متعهد شد بخشی از درآمد حاصل از جایزه نوبلش را به عنوان هزینه قرارداد طلاق به همسر اولش بپردازد!

هنگامی که انیشتین می خواست از همسر اولش جدا شود، با او قرارداد جالبی امضا کرد! او در آن زمان انتظار داشت که در آینده ای نه چندان دور جایزه نوبل را از آن خود کند. بنابراین به او قول داد که بخش مشخصی از این جایزه را به عنوان مبلغی که قرار بود برای جدا شدن از او پرداخت کند بدهد. و سه سال بعد پیش بینی های او درست از آب درآمد و جایزه نوبل را از آن خود کرد. سپس مبلغ مورد نظر را به همسر سابقش پرداخت کرد!

40) گربه انیشتین هر بار که باران می آمد افسرده می شد!

انیشتین یک گربه ای داشت که نامش را "ببر" گذاشته بود. گربه انیشتین هر وقت باران می آمد افسرده می شود. او خیلی به این گربه علاقه داشت بنابراین هر بار که باران می آمد به دلیل اینکه گربه اش افسرده می شد خودش هم افسرده می شد. افرادی که در کنار او بودند به خاطر می آورند که به هنگام باران به کنار گربه اش می نشست و او را نوازش می کرد و می گفت: "عزیزم می دانم که مشکلت چیست ولی نمی دانم که چطور باید بارش باران را قطع کنم!"

41) انیشتین روزی در یکی از سخنرانی های تاریخیش در دانشگاه هبرو گفت: "امروز بزرگترین روز زندگی من است!"

در سال 1923، پروفسور آلبرت انیشتین به اورشلیم مسافرت کرد تا اولین سخنرانی علمی خودش را در دانشگاه هبرو در آن جا ارایه کند. او قبلا برای این دانشگاه بودجه های کمکی فرستاده بود. سخنرانی او در دانشگاه هبرو در چند مرحله انجام شد. در یکی از مراحل سخنرانی، او گفت که "فکر می کنم که امروز بزرگترین روز زندگی من است!"

42) افراد زیادی به او نامه می نوشتند و از او توصیه می خواستند

از آن جایی که انیشتین فردی بسیار مشهور بود و در زمان حیاتش تبدیل به یکی از بزرگترین دانشمندان تاریخ شده بود؛ بنابراین عده زیادی از افرادی که می خواستند راه او را بروند برایش نامه می فرستادند و از او درخواست می کردند تا آنها را در این راه راهنمایی کند. یک روز یک دختر کوچک از کشور آفریقای جنوبی به او نامه نوشت و در این نامه نوشت که می خواهد یک دانشمند شود و از او خواست تا توصیه ای به او بکند. او در این نامه نوشته بود که "من از دختربچه بودن دست می کشم تا یک دانشمند بزرگ شوم!" انیشتین هم در پاسخ به این نامه نوشت:" سعی کن همیشه اول خودت باشی چون در صورتی که اول خودت باشی نمی توانی دانشمند شوی!"

43) او می توانست بیشتر عمر کند!

دو روز قبل از اینکه او از دنیا برود، دکترها پیشنهاد دادند که بهتر است عمل جراحی انجام دهد. آنها گفتند که در صورتی که عمل جراحی انجام دهد می تواند مدت بیشتری زندگی کند. او با این کار مخالفت کرد چرا که بر این عقیده بود که اضافه کردن عمرش "بی مزه" است!

44) همسر انیشتین نامه های هواداران او را نگهداری می کرد

آلبرت انیشتین فردی محبوب بود و هواداران زیادی داشت. عده زیادی از هوادارانش برای او نامه می فرستادند و از آن جایی که تعداد این نامه ها خیلی زیاد بود و نگهداری این نامه ها خیلی سخت بود و خود انیشتین به دلیل مشغله زیاد فکری نمی توانست این نامه ها را نگه دارد؛ همسر پروفسور انیشتین نامه هایی را که هوادارانش برای او می فرستادند نگه داری می کرد. او همچنین به ازای هر امضایی که انیشتین می کرد 1 دلار و به ازای هر تصویری که از او می گرفتند 5 دلار دریافت می کرد. البته این پولها را برای مقاصد خیرخواهانه صرف می کردند.

45) انیشتین در زمان آلمان های نازی از یهودیان در مقابل نازی ها دفاع می کرد

انیشتین در دروانی که رژیم آلمان نازی بر کشور آلمان حکمفرمایی می کرد؛ پیوسته نامه هایی را به رئیس جمهورها، نخست وزیرها و دیگر رهبرانی سیاسی می نوشت و همیشه از آنها می خواست تا دانشمندان آلمانی-یهودی تبار که به دلایل مختلفی بیکار بودند و یا محققان آلمانی-یهودی تباری که تازه فارغ التحصیل شده بودند و هنوز جایی استخدام نشده بودند را استخدام کنند. او همچنین از یهودیان در مقابل آلمانی ها دفاع می کرد به گونه ای که نامه های او باعث شدند تا تقریبا 1000 یهودی از کشته شدن توسط رژیم نازی ها جان سالم به در ببرند.

46) زمانی نام آلبرت انیشتین در یکی از مجله های آلمان نازی در لیست "دشمنان" قرار گرفت!

یک مجله نازی که در آلمان منتشر می شد، روزگاری لیستی از افرادی که در آن زمان به نظر نازی ها دشمنان آلمانی ها بودند به چاپ رساند. جالب اینجاست که در آن زمان آلبرت انیشتین یکی یکی از افرادی بود که در این لیست قرار گرفته بود! در کنار نام آلبرت انیشتین نوشته بودند: "هنوز اعدام نشده!" حتی در این مجله برای سر آلبرت انیشتین مبلغ 5000 دلار جایزه تعیین شده بود!

47) انیشتین یک پناهجو بود!

بعد از اینکه هیتلر در آلمان قدرت را به دست گرفت؛ انیشتین احساس کرد که جانش در خطر است! بنابراین از کشور آلمان فرار کرد. او در ابتدا به کشور بلغارستان رفت و مدتی در آن جا ماند. سپس به انگلستان رفت و ارتش انگلستان از او حمایت کرد و در طول اقامتش در این کشور از او مراقبت های نظامی به عمل آمد و این مراقبت ها ادامه پیدا کرد تا زمانی که او را به آمریکا فرستادند.

[ سه شنبه 27 آبان 1399 ] [ 17:32 ] [ شکوهی ]

 

"جالب نیست که من که کتابهایی نوشتم که کتابهای مشهوری نبودند، فرد مشهوری شوم؟"

آلبرت انیشتین که در کشور آلمان در سال 1879 به دنیا آمد؛ یکی از بزرگترین و مشهورترین فیزیکدانان قرن بیستم بود و حتی می توان گفت که یکی از بزرگترین متفکران تمام قرون و اعصار به شما می رود!

او فرد بسیار مشهوری بود که در عین حال که برای نبوغش مشهور شده بود؛ برای شوخ طبعیش نیز شهرت فراوانی داشت! او یک فردی بود که می توان عبارت "بزرگتر از زندگی" را برایش بکار برد! در ادامه، 48 حقیقت را درباره این دانشمند بزرگ ارایه می کنیم:

1) همیشه موهای نامرتبی داشت!

به آلبرت انیشتین لقب دانشمند مردم را داده بودند به این دلیل که فردی بسیار متواضع بود و همچنین بسیار شوخ طبع بود. همیشه موهای شانه نکرده داشت؛ همیشه لباس هایش نامرتب بودند و هرگز جوراب نمی پوشید! حتی زمانی که در کاخ سفید با رییس جمهور وقت آمریکا (که در آن زمان روزولت بود) ملاقات کرد؛ جوراب نپوشیده بود!

2) او فکر می کرد که یک میز نامرتب نشان دهنده یک ذهن نامرتب است!

با اینکه وضعیت لباس پوشیدن مرتبی نداشت؛ ول همیشه می گفت: "میز نامرتب نشان دنده یک ذهن نامرتب است؛ در این صورت یک میز خالی نشانه چیست؟" یکی از مشهورترین تصاویر او مربوط به روز مرگ او می باشد که در این تصویر قفسه های کتاب، ژورنال های مختلف علمی و یک میز کاملا طبقه بندی شده از کتاب ها در این تصویر دیده می شود.

3) آلبرت انیشتین در زدن ویولون استعداد زیادی داشت

آلبرت انیشتین یک ویولونیست با استعداد بود. او از سن 5 سالگی زدن ویولون را شروع کرد و به کلاس های موسیقی می رفت. بعد از مدتی در سن 13 سالگی تصمیم گرفت تا برای خودش یک ویولون بخرد. ویولون او "لینا" نام داشت. او همیشه می گفت که بیشترین لذت زندگیش مربوط به زمانی می شده است که این ویولون را می زده است!

4) هیچ وقت ریاضیش ضعیف نبود

آلبرت انیشتین هنگامی که کودک بود یک دانش آموز تنبل بود! با این وجود هیچ وقت ریاضیش ضعیف نبود. البته در سن 16 سالگی، او نتوانست در امتحان ورودی مدرسه فدرال پلی تکنیک در زوریخ قبول شود اما علت این عدم قبولی این بود که در آن زمان او مشغول یادگیری زبان فرانسه بود و سال بعدی دوباره برای ورود به این موسسه امتحان داد و در نهایت قبول شد!

5) به انیشتین لقب "پدر بمب اتمی" دادند!

انیشتین که از بمب اتمی جدیدی که قرار بود توسط آلمان تولید شود می ترسید بنابراین نامه ای به رییس جمهور روزولت نوشت و از او خواست تا بر روی یک سلاح اتمی کار کند. این موضوع منجر به ایجاد پروژه منهتن شد که در نهایت به ساخت بمب اتمی منجر شد. معادله معروف او یعنی E = mc2 یکی از مهم ترین معادلاتی بود که باعث شد تا بمب اتمی ساخته شود.

6) او فکر می کرد که لیاقت رییس جمهور اسراییل شدن را ندارد!

در سال 1952 به آلبرت انیشتین پیشنهاد شد تا رییس جمهور اسراییل شود. او این پیشنهاد را رد کرد به این دلیل که فکر می کرد که لیاقت این کار را ندارد!

7) انیشتین اصلا شوهر خوبی نبود!

ازدواج انیشتین با همسرش "میلا ماریک" ازدواج موفقی نبود. او یک لیستی از قوانینش را برای اینکه در کنار هم بمانند به همسرش داد. در برخی از موارد این لیست عنوان شده بود که انیشتین دوست دارد که همسرش در حقیقت خدمتکار او شود و در عین حال به عنوان شوهر از او هیچ انتظار محبت و ابراز علاقه ای نداشته باشد! بعد از چند ماه، همسرش که از دست او خسته شده بود او را ترک کرد و پنج سال بعد هم تقاضای طلاق کرد!

8) انیشتین بعد از جدایی از همسر اولش با دخترخاله اش "السا" ازدواج کرد!

بعد از اینکه از همسر اولش جدا شد؛ با دخترخاله اش به نام السا روابط عاطفی برقرار کرد و کم کم احساس کرد که علاقه زیادی به او دارد. رابطه میان او و السا در آن زمان باعث شد تا تعداد افرادی که با انیشتین رابطه بگیرند کمتر شود و به همین دلیل هم در این فرصت او می توانست با خیال آسوده تری به کارهایش برسد!

9) او در 3 یا 4 سالگی زبان باز کرد!

انیشتین تا زمانی که 3 یا 4 ساله بود شروع به صحبت کردن نکرد! هنگامی که در این سن زبان باز کرد، اولین جملاتی که گفت، شکایت از داغ بودن سوپی بود که می خورد. وقتی که مادرش از او پرسید که به چه دلیل قبلا حرف نمی زده است؛ پاسخ داد: "چون تا حالا همه چیز سر جای خودش قرار داشت!"

10) همیشه قبل از اینکه چیزی بگوید فکر می کرد!

از زمانی که تنها 9 سال سن داشت، همیشه قبل از اینکه چیزی بگوید فکر می کرد! او همیشه سعی می کرد تا جملاتی را که می خواهد بگوید برای خودش در ذهن خودش مرتب کند و بعد از آن شروع به بیان کردن این جملات بکند.

11) انیشتین وقتی به دنیا آمد، سرش کمی بزرگتر از حد معمولی بود!

وقتی که آلبرت انیشتین به دنیا آمد، سرش نسبت کمی بزرگتر از حالت معمولی بود. همین موضوع باعث شد تا خانواده او از این موضوع کمی بترسند. البته دکتر بیمارستانی که او در آن به دنیا آمد به پدر و مادرش اطمینان داد که جای نگرانی نیست!

12) بعد از مرگش مغز او را از سرش خارج کردند

هنگامی که انیشتین مرد، فردی به نام توماس هاروی آزمایشاتی را بر روی بدن او انجام داد و مغزش را دزدید! او برای مدت چندین دهه این مغز را در آزمایشگاهی در شهر فیلادلفیا نگهداری می کرد.

13) مغز آلبرت انیشتین امروزه در موزه ماتر نگهداری می شود

هاروی در نهایت مغز انیشتین را به بیمارستان اولیه ای که در آن جا مغز انیشتین را از سرش برداشته بود برگرداند. آنها هم در نهایت موزه ماتر در شهر فیلادلفیا تنها مکانی است که در این مکان تمام مردم می توانند مغز آلبرت انیشتین را از نزدیک ببینند!

14) چشمان انیشتین نیز در آزمایشگاهی در نیویورک نگهداری می شوند!

هاروی علاوه بر برداشتن مغز انیشتین، چشمان نو را نیز برداشته بود و آنها را به عنوان هدیه به دکتر چشم انیشتین یعنی هنری آبراهامز هدیه کرد! امروزه دو چشم انیشتین در آزمایشگاه ایمنی در شهر نیویورک نگهداری می شوند!

15) او دانشمندی بسیار فراموشکار بود!

درباره اینکه انیشتین حافظه بسیار بدی داشته است نقل قول های زیادی می شود. او حتی شماره تلفن خانه اش را نیز به خاطر نمی آورد! زمانی که از او پرسیدند که چرا حتی شماره تلفن خانه اش را به خاطر نمی آورد؛ او پاسخ داد: "چرا باید چیزی را به خاطر بیاورم که می توانم آن را به آسانی با نگاه کردن به یک دفترچه تلفن داشته باشم؟"

16) انیشتین در کلاس درس شاگرد خوبی نبود!

در سن پازنده سالگی، انیشتین روزی در سر کلاس با یکی از استادانش به جر و بحث پرداخت. این موضوع باعث شد تا او را از کلاس بیرون بیندازند! او حتی زمانی که در کالج درس می خواند، استادان خودش را همیشه عصبانی می کرد. او رفتار مناسبی از خودش نشان نمی داد و به دلیل اینکه به نظرش می رسید که کلاس یک محیطی بسیار خسته کننده است؛ همیشه این خستگی خودش را به شیوه های مختلف ابراز می کرد و این موضوع باعث خشم آنها می شد.

17) او در سن 17 سالگی از تابعیت کشور آلمان خارج شد!

در سال 1896 انیشتین به همراه والدینش به ایتالیا مهاجرت کرد ولی در آن زمان به این دلیل که به سن سربازی اجباری رسیده بود؛ مجبور شد تا خودش را به دولت آلمان به عنوان یک سرباز معرفی کند تا مطابق با قوانینی که در کشور آلمان وجود دارد به خدمت سربازی برود. بنابراین برای اینکه چنین اتفاقی نیفتد، در سن 17 سالگی مجبور شد تا تابعیت آلمان خودش را باطل کند!

18) بعدها او دوباره تابعیت کشور آلمان را گرفت!

هنگامی که انیشتین را به عضویت آکادمی علوم پروسان پذیرفتند، او را به عنوان یکی از مقامات رسمی آن ناحیه به رسمیت شناختند. اما از آن جایی که این مقام تنها به افرادی داده می شد که دارای تابعیت کشور آلمان بودند، او مجبور شد تا شهروندی آلمانی خودش را دوباره پس بگیرد!

19) انیشتین روزگاری در یک دفتر ثبت اختراع کار می کرد!

انیشتین در دانشگاه درس معلی خواند ولی نتوانست در دانشگاه و یا مدرسه ای کار پیدا کند. در سال 1902، او تنوانست تا در یک دفتر ثبت اختراع در شهر برن کار پیدا کند. او هفت سال در این شغل باقی ماند.این شغل برای او شغلی بسیار خسته کننده بود ولی منجر شد تا زمان زیادی داشته باشد تا بر روی نظریه هایش کار کند. نظریه هایی که بعدها باعث شدند که دنیا تغییر کند!

20) سال 1905 برای انیشتین سال معجزه آسایی بود!

در سال 1905، که می توان این سال را برای انیشتین سال معجزه دانست؛ انیشتین توانست چهار مقاله علمی مختلف را که در ارتباط با نظریاتش بودند بنویسد. این مقالات در رابطه با نظریاتی بودند که او درباره نظریه نسبیت دشت و یکی از این مقالات که می توان گفت از همه آنها مهم تر یود شامل یکی از مهم ترین فورمول های انیشتین یعنی فورمول E=mc2 او بود.

21) انیشتین زمانی می خواست نظریه جدیدی را جایگزین نظریه "انفجار بزرگ" کند

او مدت زیادی بر روی نظریه ای برای آغاز جهان که جایگزین نظریه "انفجار بزرگ" شود؛ کار می کرد. نظریه او به این شکل بود که کل دنیا به جای اینکه در یک انفجار بزرگ ایجاد شده باشد؛ به صورت دایمی وجود دارد و به صورت پیوسته در حال انبساط است. البته انیشتین بعدها این نظریه خودش را رها کرد و دیگر تصمیم گرفت تا درباره آن تحقیق نکند. بنابراین مقاله ای که می خواست در این باره بنویسد هرگز نوشته نشد!

22) انیشتین اولین کسی بود که نشان داد که تمام کایتان در حال دور شدن از هم هستند!

انیشتین اولین کسی بود که معادله ای را که نشان می دهد که کل کاینات در حال انبساط می باشد به جهانیان ارایه کرد. جالب اینجاست که در ابتدا فکر می کرد که این معادله اشتباه است! اما سال ها بعد، تلکسوپ هابل ثابت کرد که نظریه نسبیت انیشتین کاملا درست است! و اینکه انیشتین فکر می کرد که در این رابطه اشتباه کرده است؛ اشتباه بود!!!

23) اکثر موفقیت های انیشتین از نظریه پردازی هایی بود که در ذهنش آنها را ایجاد کرده بود!

بخش زیادی از موفقیت هایی که انیشتین در حوزه علم بدست آورده بود در حقیقت مرتبط با نظریه پردازی هایی می شد که او اکثر این نظریات را در مغزش ساخته و پرداخته کرده بود! نظریه نسبیت او نیز مانند دیگر کارهای او ساخته و پرداخته ذهن وسیع او بود!

24) انیشتین یک یخچال جدید و بدون نیاز به الکتریسیته نیز اختراع کرده بود!

انیشتین و همکارش لیو اسلیزاد روزی یک یخچالی اختراع کردند که هیچ کدام از اعضای آن متحرک نبودند! این یخچال حتی نیازمند استفاده از الکتریسیته هم نبود! البته این یخچال هرگز به صنعت راه پیدا نکرد و علت اصلی این موضوع هم اختراج "فرون" بود.

[ سه شنبه 27 آبان 1399 ] [ 16:57 ] [ شکوهی ]
صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 8 صفحه بعد
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشیو مطالب
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: